* خدا رحمت کنه ننه جونمُ ! همیشه وقتی باباجون میخواست فوتبال تماشا کنه غُر میزد که چرا انقدر این بندگان خدارو تو زمین می دوئونن ( فعل اجبار به دویدن :دی ) به جاش بیان نفری یه توپ بدن بهشون تا اینا کمتر بدوئَن ! [صرف این فعلا دویدن هم سخته هاااااااااا . حالا گفتنش راحته نوشتنش خیلی سخت تره ] ...
خلاصه ی کلام بازی امشب هم تموم شد . ندیدم ولی صداشُ حسابی شنیدم . هیجانش هم زیاد بالا نبود چون همسر به نقطه ی جوش نرسید :دی ! بیچاره اوناییکه روی برد و باخت شرط بسته بودن . با سر رفتن تو دیوار الآن !
فوتبال امشب اگرچه پربرکت نبوده ولی یه منفعتی برای شخص شخیص ِ بنده داشتم اونم اینکه ، همیشه آخره شب جوونها تو خیابون ویراژ میدادن و گاهی داد و بیداد ( عربده کشی در واقع ) میکردن ولی امشب به لطف جناح چپ و راست این بازی از این سر و صدا و هیاهو خبری نبود (!) اینم برکت فوتبال امشب برای بنده :دی
** آخ ننه جون نیستی که ببینی این جوونا ( بازیکنای تیم ملی منظورمه ) اگه می دوَن برای گرفتن توپ ِ ! بعد اونوقت این همه ایرانی که امشب ندویدن و در خانه هایشان جلوی TV بسط نشستن فقط میخواستن ببینن ملی پوشان ما میتونن توپُ بگیرن یا نه ! به نظرم این گروه بیشترتر گناه داشتن حتی :دی
+ به تمام بینندگان کِش آمده که ذکر امشبشان این ِ که خدا رو شکر که اگر نبردیم حداقل گُل هم نخوردیم تسلیت عرض می نموئیم :دی
جهت روشن سازی ناآگاهان این جمع -----> ننه جون = مامان باباجونم :)
+ در خلال بازی سرعت نت انقدر بالا بود که بنده زودتر از اونچه فکرشُ میکردم تونستم یه فیلم دانلود کنم . ممنون ازعدم حضور دوستان در ساعت مذکور :دی !