لطفا دوبله پارک نفرمایید ...
* صـ ندلی جلو نشسته ام .با اینکه مستقیم به جلو نگاه میکنم گوشه ی چشمم ولی سرآستین های بیرون زده از کُتش را به خوبی تشخیص میدهد . کرایه مسیر پانصدیست . هزار تومان سمتش میگیرم بدون اینکه باز نگاهش کنم . با احترام خاصی کرایه را میگیرد از درون داشبورد مقداری پول به ظاهر خرد خارج میکند و سه عدد دویست تومانی می گیرد سمتم . سر آستین پیراهن سفیدش دو عدد دکمه ی طلایی دارد که عجیب برق میزند.
ناخوداگاه بیاد تازه دامادها می افتم . نه ! اصلا دقیقا به یاد دامادی می افتم که مشغول مسافر کشی ست ، حتی در روز عروسی اش . از داخل کیف پولم با کمی گشتن 100 تومان سکه پیدا میکنم ولی از من نمیگیرد ... کمی جلوتر میگویم " پیادم میشوم " جایی برای ایستادن ِ قانونی پیدا نمیکند . در جواب جمله ام میگوید " چقدر مردم شهر شما بی قانون پارک میکنن . اگر اینجا یاد بگیرن که دوبله پارک نکنن انقدر رانندگی در این شهر ساحلی زیبا سخت نمیشه . کی ماموریت سه ماهم تموم میشه تا برگردم کیش " تشکر میکنم و پیاده می شوم ...
حالا فهمیدم جریان سرآستین های پیراهن سفیدش با آن دکمه های طلایی چیست ...
+ لطفا دوبله پارک نفرمایید . شاید در شهر شما هم مردی با سرآستین های سفیدی که دکمه های طلایی دارد مشغول مسافرکشی است ... که اتفاقا آن هم از کیش آمده باشد ...
- سه شنبه ۹۳/۰۳/۰۶