MeLoDiC

بایگانی اسفند ۱۳۹۷ :: کافه ی خیابان هفتم

کافه ی خیابان هفتم

... به صرف یک فنجان چای

کافه ی خیابان هفتم

... به صرف یک فنجان چای

کافه ی خیابان هفتم

♥ روزمرگیهای متولد جوزا (سابق) ♥
..
....
اینجا می نویسم ...
گاهی از خودم ...
و گاه از آنچه که می بینم و می شنوم ...
......
....
..

خدا را چه دیدی ؟
شاید روزی
در کافه ای دنج و خلوت
این کلمه ها و نوشته ها
صوت شدند ...
برای گوشهای "تو"
که ! روی صندلی ...
رو به روی من نشسته ای
و برای یک بار هم که شده
چای تو سرد می شود
بس که خیره مانده ای
به "من "... (کپی)
....
......
..
داری در خیابان راه می روی
یا در یک مهمانی هستی
یا اصلا" تنها هستی
و بعد یک دفعه کَند و کاو میکنی
در چشم های کسی نگاه میکنی
و ناگهان می فهمی که این
می تواند شروع چیزی بزرگ باشد

پیام های کوتاه
بایگانی

۱ مطلب در اسفند ۱۳۹۷ ثبت شده است

۰۱
اسفند
۹۷

ین روزها از جمله روزهای تاریک زندگیم بود . روزهایی از سیاهی شب سیاه تر ... تلخ تر از زهرمار . 

نمیدونم با خاطرات تلخ این روزها باید چطور کنار بیام . گفت منو ببخش و اشتباهی که مرتکبش شدم رو فراموش کن . چطور میشه فراموش کرد؟ چطور میشه نادیده گرفت. این تنها خط قرمز زندگی من بود که بهش خدشه وارد شده و حالا من هر لحظه حس میکنم هستن افرادی که از مرز زندگی من به راحتی داخل شن و این افکار جز منفورترین حس هاست ... 

بی اعتماد بودن کار راحتی نیست . کلا خیلی زشته آدم یه عینکی از بدبینی به چشماش زده باشه و به دلایلی که خودش میدونه حتی محبت دیگران رو از سر ناچاری بدونه . و هر لحظه حس کنه قصد یارو از این مجبتها ، لبخندها ... یه رضایت سرخوشانه ست واسه اینکه مثلا بگه همه چیه عالیه و تو هم خر شی بگی خب عالیه ... 

اعتماد کردن به سختی به دست میاد ولی براحتی از بین میره و از اولی سخت تر اینه که بی اعتمادی دوباره به اعتماد تبدیل شه . این یک برگشت فاجعه باره ... 

** خـیلی سر بسته نوشتم . نمیدونم چند ماه بعد که به این نوشته هام نگاه کنم یادم بیاد که جریان از چه قرار بوده یا نه ! ولی من خودم رو می شناسم . از اون دسته افراد هستم که زخمهایی که به قلبم وارد میشه التیام پیدا نمیکنن و هر روز اگر به شدت روزهای قبل نباشه بی شک کمتر از اون هم نخواهد بود . 

وای به حال دل من ...

  • ۴ نظر
  • چهارشنبه ۰۱ اسفند ۹۷ ، ۱۹:۰۹
  • ** آوا **