سلام ...
روزهای خوبی نداریم
دیروز آخرین فرصت تزریق واکسن کرونا برای پرسنل بود ... حق انتخاب نداشتیم ... بین بد و بدتر انتخابم بد بود. تزریق کردم و از دیروز افتادم توی رختخواب . حالم اصلا خوش نیست . دم هدنرسمون گرم که روی منو زمین نزد و اجازه داد امشبم خونه بمونم استراحت کنم . همین الان که مینویسم تب دارم و غدد لنفاوی تخت فکیم متورم و دردناک شده و اسپاسم شدید گردن و درد مفاصل .... شکر خدا برای سومین بار حمله ی تنفسی نداشتم ....
این از من ...
دختردایی جوونم این روزها روی تخت آی سی یو در جدال انتخاب بین مرگ و زندگیه . بی شک دلش زندگی میخواد . واسه خاطر دختر سه ساله ش ، برای جوونی خودش و آرزوهایی که در شرف برآورده شدن هستن ، برای همسرش و پدر و مادرشو تموم کسایی که دوسش دارن . اما واقعیت اینه که کرونا خیلی نامردانه قویه و شرایطش اصلا خوب نیست . فقط معجزه میتونه اون ریه ی داغون رو به زندگی دوباره برگردونه . میدونم برای خدا کاری نداره ....اوستا کریم اسمای ما رو دریاب . هنوز سه دهه ش رو پُر نکرده ....
خیلی خسته م .با اضطراب گوشی رو باز میکنم .میترسم پیامهای پشت همی واتساپم رو باز کنم با دستهای لرزون میرم سراغ پیامها با سلام و صلوات بازشون میکنم .خدایا دوای درد همه بیمارها خوده خودتی . به برکت این ماه لباس عافیت بر تن بیماران کن ....
- ۲ نظر
- چهارشنبه ۰۱ ارديبهشت ۰۰ ، ۰۰:۱۰