سلام. شب همگی خوش . حالا همگی کیا هستن؟ ته تهش دو سه نفر :-)
در مرخصی به سر میبرم ...
دیروز صبح وقتی بخش رو تحویل میدادم بالای سر آخرین بیمار که رسیدیم درد لش زیاد بود و حرفاش تمومی نداشت. منم حالم یه جور خاصی بود که گذاشتمش بحساب خستگی شبکاری . دیدم اون بنده ی خدا ول نمی کنه . کاردکسهارو برداشتم اومدم استیشن تکیه زدم بهش . بدنم می لرزید . هدنرسمون موند تا به حرفهای بیمار گوش بده . استفمون اومد و خلاصه باقی حرفهارو به اون گفتم و تلو تلو خوران از بخش اومدم بیرون . توی اسانسور پارکینگ طبقاتی به هن و هن افتادم و بعد از مدتها اسپری رو استفاده کردم و چند تایی نفس عمیق کشیدم . دیگه خوب بودم. خوبه خوب . تا همین دو ساعت قبل .... یهویی احساس تب کردم . داغم . پاهام از درد در حال ترکیدن هستن . راستش ترسیدم.
واکسن کرونا رو به ما نزدن . گفتن شما قبلا مبتلا شدین اولویت با اوناییکه قبلا مبتلا نشدن. حالا من کی مبتلا شدم؟ مرداد ماه. الان کیه؟ اسفندماه . بیشتر از شش هفت ماه قبل. خب لامصبا کجا گفتن کرونا هفت هشت ماه ایمنی میاره؟؟؟؟ الان حسم خیلی بده و بدتر از همه اینکه اون بار یاس پیشم نبود ولی اینبار تموم وقت با یاس بودم ....
خدا بخیر کنه فقط .... حالم اصلا خوب نیست