MeLoDiC

حبیبم اگر خوابه طبیبم رو میخوام ... :: کافه ی خیابان هفتم

کافه ی خیابان هفتم

... به صرف یک فنجان چای

کافه ی خیابان هفتم

... به صرف یک فنجان چای

کافه ی خیابان هفتم

♥ روزمرگیهای متولد جوزا (سابق) ♥
..
....
اینجا می نویسم ...
گاهی از خودم ...
و گاه از آنچه که می بینم و می شنوم ...
......
....
..

خدا را چه دیدی ؟
شاید روزی
در کافه ای دنج و خلوت
این کلمه ها و نوشته ها
صوت شدند ...
برای گوشهای "تو"
که ! روی صندلی ...
رو به روی من نشسته ای
و برای یک بار هم که شده
چای تو سرد می شود
بس که خیره مانده ای
به "من "... (کپی)
....
......
..
داری در خیابان راه می روی
یا در یک مهمانی هستی
یا اصلا" تنها هستی
و بعد یک دفعه کَند و کاو میکنی
در چشم های کسی نگاه میکنی
و ناگهان می فهمی که این
می تواند شروع چیزی بزرگ باشد

پیام های کوتاه
بایگانی

حبیبم اگر خوابه طبیبم رو میخوام ...

دوشنبه, ۲۳ آذر ۱۳۹۴، ۰۵:۰۸ ب.ظ

یادمه اون وقتایی که تو شهر خودمون پرستار بودم یه روز بقدری حال جسمیم بهم ریخته بود که نصف شبی رفتم اورژانس. مقابل پزشک نشسته بودم و شرح حال میدادم که سوپروایزر کشیک اومد داخل و منو با اون حال درب و داغون دید. نه تنها از پزشک نخواست که اگر نیازه برای نرسمون استعلاجی رد کن ، بلکه خیلی زیبا دستور فرمودند که دکتر جان معجزه کن تا حال پرستار مهربونمون خوب شه فردا از شیفتش نمونه 😕اون شب خیلی خودمو کنترل کردم تا اشکم راه نیفته ولی وقتی برگشتم خونه و با همه ی وجودم نیازه بدنم به استراحت در منزل رو حس کردم ، زار زار گریه کردم ... 

حالام باز همون اندازه حالم خرابه و اونم به لطف بیمار بیشعوری هست که علیرغم توصیه و رعایت ما به ایزوله ی تنفسی و گوارشی ایشون خیلی راحت و خجسته نصفه شبی میان تو بخش تا قدم میر پنج بزنن که یه وقتی تو اتاقشون کپک نزنن. به شدت ازش عصبانیم. چون منی که الان چهارستون بدنم میلرزه و درد دارم و تب ... و چشمام شدن دو تا کاسه ی خون باید تو رختخوابم استراحت میکردم و واسه شام سوپ داغ و انواع دم نوشها رو میل میکردم و یکی هم از سر دلسوزی هر از گاهی دستی به پیشونیم میکشید تا نکنه باز توی خواب تب کنم. نه اینکه حالا توی مترو بشینم و جسمم رو خِرکش کنم تا برم سر شیفت .... حال جسمی داغون و داغون تر از اون روحیه ی پاره پاره م هست که شدیدا نیاز به ترمیم و رفو داره ، تا بتونه تحمل کنه و تاب بیاره ......


  • دوشنبه ۹۴/۰۹/۲۳
  • ** آوا **

نظرات  (۴)

اعصابم خورد شد با این پستت

 

واقعا همچین بیماران بیشعوری پُرن توو بیمارستان ک چقدر طلبکار و پرو هستند ک هر چقدرم بهشون میگی گوششون بدهکار نیست

کلا ارث پدر هم میخان در پایان از پرستار

پاسخ ** آوا ** :
متاسفانه خیلی زیادن . ولی خب دلخوشم به اون درصد اندکی که دعاگوی عاقبت بخیریمون هستن 
  • ♥ღஜ یزدان ♥ღஜ
  • اخی...
    سلام"
    خدا نکنه بیمار شی اوا جان...چی شده؟ نکنه شما هم مثل من انفولانزایی شدی اره؟ تا جاییکه یادمه همش در مورد مراقبتت میگفتم کار تو طوریه که دستکش و ماسک همیشه باید همراه داشته باشی اونم که دامنگیرت شد.. حالا دیگه لطف کن ماسکتو بردار.. تا حبیب بیاد و نجاتت بده" رعایت کن دختر چه کاریه اخه....شکلکم که نداری چند تا اخم نثارت کنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ الهی هر چه زودتر سلامتیت برگرده به جسمت...آمییییییییین
    پاسخ ** آوا ** :
    سلام اقا یزدان . شما خوبین ؟ بهتر شدین ؟؟؟؟؟ این روزهای سرد باید خیلی بیشتر از هر زمانی حواستون به خودتون باشه . لطفا :( 
    بله شما همیشه سفارش دستکش و ماسک رو کردین و من هم خودم همیشه رعایت میکنم . حالا باز خوبه شانس اوردم از یارو H1N1 نگرفتم :) والله . 
    مگه شما نمیگید من سفارشهاتونُ رعایت نکردم  ؟ خب وقتی ماسکی نزدم الان من دقیقا لطف کنم و کدوم ماسکُ بردارم ؟؟؟؟؟ شمام وقت تلف نکنین به حبیب ما بگید بیاد و نجاتمون بده تا دیر نشده . یه وقتی دیدین بی آوا شدین و رفت پی کارش ...... اونوقت حبیب و طبیب هم کاری ازش بر نمیاد . خب در واقع من شانس اوردم که اینجا شکلک اخم نیست . همینجوریشم از اخم می ترسم :"))))) 
    ممنون . انشالله که شمام هر چه زودتر بهبودی حاصل کنین و صحیح و سلامت باشین . مواظب خودتون باشین لطفا . 
    آوا جووووووونم :'(
    پاسخ ** آوا ** :
    الان بهترم توکاجان . دیروز بهم کارد میزنن خون پس نمی دادم از خشم . خیلی حالم بد بود و بهم ریخته بودم ولی الان که فردای اون روز ِ بهترم . 
    آخی عزیزم. چه شغل سختی  داری. خدا قوت
    پاسخ ** آوا ** :
    بعضی اوقات دلم برای خودم شدیدا می سوزه . دیروز هم از اون بعضی اوقاتها بود . ممنون . 

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">