گره میزنم! یادت را با رشته ی افکارم ، هر دَم ...
سه شنبه, ۱۷ آذر ۱۳۹۴، ۰۱:۰۸ ق.ظ
* در سفرم به شمال از بین دوست داشتنیهام ، بهترینشُ به همراه خودم آوردم .
مطمئنم که زمستان امسالُ راحتتر می تونم تحمل کنم ... با حضور یادت ، در تمام ِ من ...
** دیروز توی ایستگاه مترو امام خمینی به نزدیک ترین در باز که رسیدم پریدم داخل تا جا نمونم . تمام طول راه یک به یک ریشه های شالُ گره زدم و با هر گره تار و پود خاطره ای برای من جون میگرفت . بعد از گذشت چندین ایستگاه وقتی سرمُ بلند کردم کلی چشم زل زده بودن به من و خاطره بازیم ...
پ . ن : دلگرمیهایم بیشتر می شود وقتی خاطره ای از تو را فقط و فقط برای خوده خودم میخواهم ....
- سه شنبه ۹۴/۰۹/۱۷