MeLoDiC

چشمهای تو دلبری کرد و دل ِ من رفت ... :: کافه ی خیابان هفتم

کافه ی خیابان هفتم

... به صرف یک فنجان چای

کافه ی خیابان هفتم

... به صرف یک فنجان چای

کافه ی خیابان هفتم

♥ روزمرگیهای متولد جوزا (سابق) ♥
..
....
اینجا می نویسم ...
گاهی از خودم ...
و گاه از آنچه که می بینم و می شنوم ...
......
....
..

خدا را چه دیدی ؟
شاید روزی
در کافه ای دنج و خلوت
این کلمه ها و نوشته ها
صوت شدند ...
برای گوشهای "تو"
که ! روی صندلی ...
رو به روی من نشسته ای
و برای یک بار هم که شده
چای تو سرد می شود
بس که خیره مانده ای
به "من "... (کپی)
....
......
..
داری در خیابان راه می روی
یا در یک مهمانی هستی
یا اصلا" تنها هستی
و بعد یک دفعه کَند و کاو میکنی
در چشم های کسی نگاه میکنی
و ناگهان می فهمی که این
می تواند شروع چیزی بزرگ باشد

پیام های کوتاه
بایگانی

چشمهای تو دلبری کرد و دل ِ من رفت ...

سه شنبه, ۱۷ آذر ۱۳۹۴، ۱۲:۲۹ ق.ظ


هنوز تن پوش پاییزی از تن خارج نکرده ، لباس سفید زمستانی بر جانش پوشانده شده ... برف زیبای پاییزی ندیده بودیم که دیدیم ... 

اینها تماما نوازش دستهای خداست . یادمان باشد ناشکر نباشیم ! 

پ . ن : در راه برگشت ِ منزل ! 16 آذرماه . ساعت 09:10 صبح ...

من و زیبایی نعمت خدا و قیژ قیژ کفشهایم . چه ساده نوای قدمهایمان از خش خش پاییزی به قیژ قیژ زمستانی تبدیل شد . یک شبُ این همه هنر ؟؟؟ 

  • سه شنبه ۹۴/۰۹/۱۷
  • ** آوا **

نظرات  (۵)

فوق العاده س:) مریمی عاشق برفه:) خداروشکر:)
پاسخ ** آوا ** :
منم برفُ دوست دارم ولی نه به اندازه ی برف سال 1392 شهرمون :) اون دیگه عشق نبود :)))) 
وای خوشا بحالتون ما که اینجا فقط سوزش رو میکشیم ولی بازم شکر از گرما و خاک که بهتره .من عاشق پاییز و زمستونم عاشق برف و بارون و سرمای استخون سوزش .امیدوارم امسال کشاورز های عزیزمون خسارت نبیینن .پستت دلنشین بود آوا بانو
پاسخ ** آوا ** :
من عاشق پاییزم ولی سرمای زمستونُ به شرط امید به داشتن جایگاهی گرم خیلی دوست دارم و به نظرم ثانیه شماری برای رسیدن به مامنی گرم در یک روز سرد و زمستونی یکی از لذت بخش ترین حسهای دنیاست . حالا این مامن می تونه یه خونه ی گرم باشه و یا آغوش یار :) انشالله هر دو تاش فراهم باشه . من که میگم هر چه از دوست رسد نیکوست . اگه به محصولاتمون خسارتی باطل شد باید دنبال ایراد کار و بار خودمون باشیم و نه زیر سوال بردن حکمت خدا . فدای تو :********** 
وای چه زود زمستون شد. مشهد هم الان سفید پوشه. خییییلی هم سرررررد. یادته آوا جون اون شب که همو دیدیم هوا چه خوب بود. یادش بخیر.
پاسخ ** آوا ** :
اره میبینی هوا چقدر زود سرد شد ؟ شبه ی چله ی امسال واقعا شب چله ست :) قربون خدا برم که خیلی راحت می تونه زمین و زمان رو بهم بریزه و ما هاج و واج این از این تغییرات همین حالا یهویی هستیم :))))) اره اونروز هوا خیلی خوب بود. هر چند من یهویی سردم شده بود و لرز کرده بودم . 
خوش به حااالتان...:-( 
ما که از صب فقط داریم عکس های نازش رو‌میبینیم....
پاسخ ** آوا ** :
بله . دیشب وقتی وارد بیمارستان می شدم همه جا پاییزی بود . حتی خیابونها از بارش باران خیس و نمناک بود . صبح وقتی سرمای استخوان سوز به صورتم خورد و نگاهم به بیرون از ساختمون راه پیدا کرد از دیدن زیبایی خدا حظ کردم . 
  • ✖پرنٌس‍‍ِــ‍‍pгคภςєςــسٌ .✖
  • ای جان!!

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">