♥ روزمرگیهای متولد جوزا (سابق) ♥ .. .... اینجا می نویسم ... گاهی از خودم ... و گاه از آنچه که می بینم و می شنوم ... ...... .... ..
خدا را چه دیدی ؟ شاید روزی در کافه ای دنج و خلوت این کلمه ها و نوشته ها صوت شدند ... برای گوشهای "تو" که ! روی صندلی ... رو به روی من نشسته ای و برای یک بار هم که شده چای تو سرد می شود بس که خیره مانده ای به "من "... (کپی) .... ...... .. داری در خیابان راه می روی یا در یک مهمانی هستی یا اصلا" تنها هستی و بعد یک دفعه کَند و کاو میکنی در چشم های کسی نگاه میکنی و ناگهان می فهمی که این می تواند شروع چیزی بزرگ باشد
سلام آواجون خدبین انشالله ؟واقعا این دختر هنرمنده ،کلاس های ویلونش تموم شد آوا جان؟خدا حفظش کنه و زیر سایه ی پدر و مادر بزرگ بشه عزیزم
پاسخ ** آوا ** :
سلام دوست عزیزم . خوبین ؟ بله . دوره ی جدید کلاس ویلونش از این ماه با استاد جدید شروع میشه . هنر که تمومی نداره . فدای شما عزیزم . خودتون بهترین ؟
واقعا همه اینا کار گل دخترتونه آفرین به یاسی جون کاش یه کلاس هم برا نگار بذاره
پاسخ ** آوا ** :
سلام مریم جون . پیراشکی گوشت کار خودش بوده ولی اون برنج و خورش با کمک مامان حاجیش . بدون کمک که همه مون ممکن بود گشنه بمونیم :))) البته باز بیشترش به عهده ی یاس بود . اختیار داری نگار عزیز که خودش برای خودش یه پا خانوم و کدبانوئه