دوباره فصل شکستن من به سر رسیده ...
* این روزهای باقیمونده ی آخره سال هوای شهرمون حال غریبی داره . شاید یه دلیلش بارندگی ِ ! و شاید رشته کوهی که با برف زمستون سپید پوشه و در دل ابرها غرق شده ! این شرایط ، هوای شهرمونُ در روزها و به خصوص شبهای اخیر عجیب سرد کرده . به نظر میاد غیرت زمستون گل کرده که تو این چند روز ِباقیمونده از حضورش ، یکه تازی میکنه ....
امروز مراسم سالگرد همکارم بود . همکاری که روحش در اول فروردین سال 1393 به آرامش ابدی رسید . روزی که برای همیشه و همیشه داغشُ به دل عزیزانش گذاشت . امروز به روشنک میگفتم اول فروردین بدترین روز برای مُردن ِ ! بی شک اگه روز ِ رفتن هر کسی دست خودش بود من اول فروردینُ حذف میکردم . مراسمش خیلی خیلی شلوغ بود . وقتی به همسرش تسلیت میگفتیم بنده ی خدا بغض داشت . چشمای روشنش کاملا قرمز بود . حس میکردم اگه دو کلمه دیگه باهاش حرف میزدیم اشکی که تو چشماش حلقه زده بود جاری میشد . خیلی سخته آدم شاهد غم و رنج و اشک یک مرد باشه . خدا به دلشون صبر بده ....
این هوای ابری و بارونی ... این هوای سرد ِ تنهایی ... این غم و اندوه ... مراسم یادبودشُ غریبانه کرده بود . خدا تمامی رفتگانمونُ ببخشه و بیامرزه .
** این پستُ که ثبت کردم باید همت کنم کل خونه رو یه جاروی اساسی ، گردگیری حسابی و تی کشی کنم و بعد به امید خدا میرم به پیشواز سال جدید . انشالله که عمری باقی باشه تا بتونم شاهد حلول سال جدید باشم . فردا شب مهمون منزل پدر هستیم . قراره شب همونجا بمونیم تا لحظه ی تحویل سال دور هم باشیم . احتمال خیلی زیاد آبجی بزرگه هم میاد . رها هم قراره که بیاد . خونواده دور همیم و این حس خوبی بهم میده . امیدوارم در لحظات تحویل سال که دلها بی نهایت به هم نزدیکتر از هر زمانی میشه برای من هم دعا کنین . بی شک بیاد تک تکتون هستم . بدی ازم دیدین لطفا حلالم کنین . اگه با حرفام دلیُ شکوندم همینجا بابتش معذرت میخوام و حلالیت می طلبم ... اگه دلخوری از جانب دیگران در من ایجاد شد در تلاشم تا ازش بگذرم . امیدوارم که بتونم چون دلم میخواد ساده و سبک بال به استقبال بهار برم . اینجوری برام دلچسب تره .
*** در سالی که رو به پایان ِ عزیزان ِ زیادی ُ از دست دادیم . مخصوصا در بهار ... ! همکارم در اولین روز سال . برادرزاده ی یکی از آشنایان در تاریخ 6 فروردین . 21 خرداد خب فوت فرزاد (پسرخاله ی محمد )
شوهر عمه م . دو مادر عزیز در یک خوانواده ! مادر جناب رهگذر و مادر همسرشون ... و عزیزان دیگه ای که شاید حالا حضور ذهن نداشته باشم که تک تک ازشون یاد کنم ...
هنرمندان خوب ِ کشورم . مرحوم مرتضی احمدی هنرمند ، مرحوم انوشیروان ارجمند ، مرحوم مرتضی پاشایی دوست داشتنی و مرحوم مجید بهرامی ...
انشالله که به لطف و کرم بی حد و حصر خدا ، روحشون قرین رحمت و نور و عشق الهی باشه . روحتون شاد ...
- پنجشنبه ۹۳/۱۲/۲۸