هوا بس ناجوانمردانه سرد است ...
* از عصری باز هوا دگرگون شد . در واقع یه دگرگونی حسابی . اینجور تصور کنین که ظهر وقتی بیمارستان می رفتم هوا انقدر خوب بود که هیچ لباس گرمی نپوشیدم ولی بعد از ساعت 15:30 آنچنان طوفانی شد که خدا میدونه :) صدای شُرشُر ِ بارون به همراه وزش باد اونم از نوع ِ شدیدش ... تا زمانیکه داخل بخش بودم به حاد بودن قضیه زیاد فکر نکرده بودم ولی مشکل وقتی حاد شد که بنده حرکت کردم به سمت منزل :دی
وقتی از پله ها بالا میومدم از شدت خستگی نا نداشتم ! همون بین پیش خودم گفتم دیشب چطور بدون اینکه از این همه پله حس بدی بهم دست بده تا طبقه ی پنجم رفتم ؟؟؟ جالبه !
به درخواست آقا محمدبرای شام کله جوش بار گذاشتم . همچین غذایی کشته مرده ی همچین هوایی ِ ! و بالعکس :) جای شما خالی [اگر دوست دارین] . خیلی چسبید . ( البته ما چون پر نعناع دوست داریم نعناعشُ زیاد ریختم و از عصاره ی گوشت و زعفران هم استفاده کردم برای همین ظاهرش یه جوری ِ انگار روغنش زیاده :دی) و از اونجا که یاس با کشک میونه ی خوبی نداره برا خودش vegetable noodle soup درست کرد و به همون قانع شد :دی !
** دو روز ِ بیمارستان بقدری شلوغ ِکه هر کاری میکنم یه زمانی برای کنفرانس بچه ها بذارم ولی فرصت نمیشه . همه شونم معتقدن بهتره بجای تئوری فقط بالین کار کنیم . البته نظر منم همینه ولی دیگه نه اینکه کلا کنفرانس ها حذف شه . حالا تصمیم دارم برای فردا تا ساعت 16:30 تو بخش بمونیم و بعدش از بخش خارج شیم و حدودا یکساعت در فضایی دور از فضای بخش بچه ها کمی داده های علمی خودشونُ بهم انتقال بدن ، منم یه سریع جمع بندی کلی براشون داشته باشم . حالا تصمیمم این ِ تا ببینیم فردا کارا چطور پیش میره :دی
+ عنوان : زنده یاد مهدی اخوان ثالث
- چهارشنبه ۹۳/۰۹/۱۲