می نویسم احساس ...
جمعه, ۴ مهر ۱۳۹۳، ۰۱:۳۰ ب.ظ
* هـی می نویسم و پاک میکنم . دلم حرف دارد . از پاییز . از این باران لطیف روح نواز . از این همه خنکی ِ بی مثال که ماه هاست منتظرش بوده ام . ولی بی دلیل و با دلیل دستم به نوشتن نمی رود ...
من خوبم . اینجا همه چیز خوب است . این خصلت پاییز است که می مانی تا بیاید . وقتی آمد درونش محو می شوی ...
می دانی ؟ من هرگز روزانه نویس نبودم . روزانه نویس شدم تا به چیزی متهم نشوم . و گرنه من بودم و قلمی و کاغذی . من بودم و حسهایی که بی داد میکرد و دلی که بغض داشت . هی گفتن هیس . ننویس . نگو . ننوشتم و نگفتم . ولی حالا .... دلم همان روزهای بی دلی را می خواهد . همان روزهای آشفتگی احساس ...
احساس (!) دیگر حس َش نمیکنم ...
- جمعه ۹۳/۰۷/۰۴