عکس باغ ِ گلها ...
عاشق این جاده شدم ... و اون پایه های پر از گل . البته شمعدونی هاش کم گل بودن .
من و پریسا با هم از زیر این آبشار گذشتیم . کلی هم خنک شدیم و صد البته خیــــــس :)))
گل فلفل خوش رنگ ...
کلبه با دیوارهایی گل گلی :)
فرش گلها یادتونه ؟ این کامل شده ش ِ ... محشر بود .
عاشق این پنجره شدم ... پنجره ی خونه ی مادربزرگه :))))
در خونه ی مادربزرگه :)
تالار گل و پروانه ... البته گل نداشت و فقط سرسبزی داشت ..
دار قالی گلی :) پارسا هم اِشانتیون این عکس ِ . جیگر زندایی :*******
باغچه ی فلوکسی :) بهمراه اشانتیون :**********
آسمون ِ شب پر از چتر :)
این هاپو هم داخل باغ برای خودش میگشت . عجیب اهلی بود . وقتی دایجون بهش گفت بیا سریع اومد جلوی پای دایجون نشست روی زمین . ولی از اونجا که هوا تاریک شده بود و فلش دوربین اذیتش میکرد وقت عکس گرفتن سرشُ می چرخوند . بعد هم دنبالمون راه افتاد و تا مسیری همراهیمون کرد . خیلی خوشگل بود .
- يكشنبه ۹۳/۰۶/۳۰