تا سلامی دیگر خدانگهدار ...
دوشنبه, ۲۴ شهریور ۱۳۹۳، ۱۱:۱۹ ب.ظ
* حدودا ده - دوازده روز قبل که راهی ِ سفر به گیلان بودم انگاری یک قلاده [واحد شمارش :دی] سگ توی روحمون جست و خیز میکرد و گاهی حتی پاچه میگرفت . چرایش را نمیدانم . ولی اینبار از همچین حسی مُبرا هستم . اینم جهت راحتی خیال ِ شادی ِ عزیزم ... :****
چمدان و ساکها بسته شده . اخرین کارها هم لیست شده تا وقت رفتن چیزی جا نمونه و لیست مذکور جا خوش کرده روی بدنه ی یخچال ... [کلیک کنید]
+ چند کامنت موجود ِ شما عزیزانُ تائید میکنم و الباقی می مونه برای بعد . همه تونُ به خدای بزرگ می سپرم . تا درودی دیگر بدرود ...
- دوشنبه ۹۳/۰۶/۲۴