توری پنجره را باران شُست ...
* خلاصه دیشب بارونی که این همه وقت منتظرش بودیم بارید و حسابی دمای شهرمون کاهش پیدا کرده :) پنجره ی اتاق خوابمون به سمت خیابون ِ و از اونجا که در مسیر باد و گرد و غبار قرار داده توری پنجره اکثر اوقات خاک میگیره . هفته ی قبل تمام توری پنجره هارو با جارو برقی تمیز کردم و پارچه نمدار کشیدم ولی طی این هفته ای که گذشت اون پنجره باز دوباره خاک گرفت و منم وقت نکردم گردگیری کنم . امروز صبح وقتی محمد از خواب بیدار شد بهم گفت که بارون بعد از برخورد به توری پنجره به صورت گل آلود وارد اتاق شده :( وقتی بیدار شدم و صحنه رو دیدم انقدر حرصم گرفته بود که خدا میدونه . تمام خاک توری به همراه بارون روی کیف من و محمد ، دراور ، شبکه های رادیاتور ... لبه ی کشوهای دراور و ... پاشیده بود . منم شروع کردم به سابیدن و تمیز کردنشون :( ولی با این وجود این بارش بارون و خنکی ِ هوا رو عشقه !
** الانم که توی هال نشستم صدای خش خش و بهم خوردن برگ درختها به گوش میرسه که ناشی از حرکت و وزش باد ِ ! امسال تابستون به دلیل گرمای زیاد و عدم بارندگی سر سبزی درختها هم دستخوش این گرمای بی حد شد و اغلب درختها دچار سوختگی شدن . توی عکس بالا میتونین زردی برگهای درختُ مشاهده کنین و اگر به نوک درخت توجه کنین میتونین جهت وزش بادُ هم ببینین ...
*** امروز ظهر وقتی یاسی از مدرسه اومد پای آیفون میدیدمش که چطور داره چادرشُ مرتب میکنه :) دلم غش رفت برای به آغوش کشیدنش . به محض اینکه وارد خونه شد چند تایی بوس نثارش کردم و بعد اومد داخل آشپزخونه تو دست و پام . هی میگفت مامان کی نهار میخوریم ؟ انقدر مظلومانه نگام میکرد دلم ضعف رفت . گفتم یاس می خورمتااااااا . خیلی سریع بهم گفت . مامانی من گشنمه . اجازه بده غذا بخورم چاق بشم چله بشم بعد بیام تو منُ بخور ... بقدری از این جواب بجایی که داد خوشم اومد که محکم بغلش کردم و باز کلی بوسیدمش و خیلی زود غذاشُ آماده کردم :)))))))
- يكشنبه ۹۳/۰۶/۰۹