ما از اون خانواده هاش نیستیم ...
* این تصویر تنها یه زاویه ی محدود شده از دور هم بودن روزی که با اقوام گذشت ...
ما از اون خونواده هاش نیستیم که وقتی دور همیم لحظاتمونُ برای خودمون زهر مار کنیم . ما وقتی دور هم میشینیم از خاطرات و گذشته هامون میگیم . تازه کلی هم برای درگذشتگانمون خدا بیامرزی میدیم . مثلا امروز تند و تند میگفتیم ننه جون [ مادربزرگ پدریم ] خدا رحمتت کنه . بعد میگفتیم آخی ننه جون عاشق کُچِر بود ...[ کچر نوعی غذای مقوی و شیرین ِ که از کشمش تهیه میشه ] یا عاشق این بود که یه کاسه شیر گرم به همراه یه کفگیر برنج و دو قاشق شکربخوره . و یا عاشق سوپ های مامان پزِ بنده بود ... بله ! یه همچین ننه جون قانعی داشتیم ما .
ما از اون خونواده ش نیستیم که وقتی میریم مهمونی دماغمونُ بالا بکشیم و پشت چشم نازک کنیم . ما میشینیم با هم فیلمهای آرشیوُ زیر و رو میکنیم . بعد دختر عمه مون روز جمعه ای میره تا دی وی دی تهیه کنه تا این آرشیو کذایی مارو با خودش ببره خونه شون . اونوقت با محمد میره و وقتی برمیگرده 5 حلقه دی وی دی دستشُ و میشینه هی فرت و فرت فیلم رایت میکنه . بله ! ما حق کپی رایتُ حلال میکنیم . چون خیلی چیزای حلال بهمون حرام ِ !
ما از اون خونواده هاش نیستیم که وقتی مهمونی میریم و مهمونی میدیم به هم کمک نکنیم و دست به سیاه و سفید نزنیم . برعکس ! به هم کمک میکنیم . مثل امروز که عمه خانم ما با زن داداش خودش [مامان بنده] هی منُ شوت کردن اینور و اونور و نذاشتن ظرف بشورم . شعار مامان هم این بود " دستات زخمن بدتر میشن " .
مردهای ما از اون مردهایی نیستن که وقتی مهمونی خونوادگی میرن وقت غذا خوردن سگک کمربندشونُ یه دونه شل تر ببندن که نکنه بواسطه ی غذاخوردن شکشمون از مقطع عرضی به دو نیم تقسیم شه . مردهای ما خیلی راحت بدو ورود بعد از سلام و احوالپرسی میرن تو اتاق و وقتی میان بیرون یکی یه دونه پیژامه ی راه راه خوشگل می پوشن و بعد تا دلشون بخواد خوش میگذرونن ....
تازه منچ هم بازی میکنیم و وقتی تو سر مهره ی حریف میزنیم کلی میخندیم .
بعد لپ تابُ میزون میکنیم برای عموجونمونُ یه فیلم 2014 میذاریم تا حالشُ ببره :)))))
+ حضار در عکس [در جهت چرخش عقربه های ساعت] : یاس ، یکی از دستای محمد تو عکس مشخصه ، عموی بنده ، باباجونم ، پسر عمه ی گرام :))))
+ روز بسیار بسیار خوبی بود . امیدوارم که به مهمونامون هم خوش گذشته باشه .
- شنبه ۹۳/۰۶/۰۱