MeLoDiC

ریزه میزه ... :: کافه ی خیابان هفتم

کافه ی خیابان هفتم

... به صرف یک فنجان چای

کافه ی خیابان هفتم

... به صرف یک فنجان چای

کافه ی خیابان هفتم

♥ روزمرگیهای متولد جوزا (سابق) ♥
..
....
اینجا می نویسم ...
گاهی از خودم ...
و گاه از آنچه که می بینم و می شنوم ...
......
....
..

خدا را چه دیدی ؟
شاید روزی
در کافه ای دنج و خلوت
این کلمه ها و نوشته ها
صوت شدند ...
برای گوشهای "تو"
که ! روی صندلی ...
رو به روی من نشسته ای
و برای یک بار هم که شده
چای تو سرد می شود
بس که خیره مانده ای
به "من "... (کپی)
....
......
..
داری در خیابان راه می روی
یا در یک مهمانی هستی
یا اصلا" تنها هستی
و بعد یک دفعه کَند و کاو میکنی
در چشم های کسی نگاه میکنی
و ناگهان می فهمی که این
می تواند شروع چیزی بزرگ باشد

پیام های کوتاه
بایگانی

ریزه میزه ...

چهارشنبه, ۲۹ مرداد ۱۳۹۳، ۱۱:۵۷ ب.ظ

* چند روزی هست که این فلفلها از دو جناح بهمون رسیده . و ما با خوردن اون فلفل ریزا تازه به معنای واقعی ِ اون مثل " فلفل نبین چه ریزه ... " رسیدیم . من اصلا اهل ریسک خوردن فلفل تند نیستم ولی امتحانی یه دونه از اون فسقلی ها خوردم که بمحض گاز زدن همچین طعم خوشی تو دهنم پیچید که هیچوقت هیچ فلفلی همچین طعمی برام نداشت . حالا مزه ی تندی وحشتناکش بماند . بعد از خوردن هم با دهانی باز زبونمُ با دست باد میزدم و تند تند آب میخوردم ... اندازه ی فلفل هم به خوبی مشخصه . اینطور بگم که با یه بشقاب غذا میشه ده تا از اون فلفل سبز درازا خورد ولی  یه دونه از اون فلفل ریزها حتی نمیشه خورد :))))))) 

+ با تشکر از طراح صحنه ، آقا محمد ِ عزیز :) 


  • چهارشنبه ۹۳/۰۵/۲۹
  • ** آوا **

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">