MeLoDiC

خدایا شکرت ... :: کافه ی خیابان هفتم

کافه ی خیابان هفتم

... به صرف یک فنجان چای

کافه ی خیابان هفتم

... به صرف یک فنجان چای

کافه ی خیابان هفتم

♥ روزمرگیهای متولد جوزا (سابق) ♥
..
....
اینجا می نویسم ...
گاهی از خودم ...
و گاه از آنچه که می بینم و می شنوم ...
......
....
..

خدا را چه دیدی ؟
شاید روزی
در کافه ای دنج و خلوت
این کلمه ها و نوشته ها
صوت شدند ...
برای گوشهای "تو"
که ! روی صندلی ...
رو به روی من نشسته ای
و برای یک بار هم که شده
چای تو سرد می شود
بس که خیره مانده ای
به "من "... (کپی)
....
......
..
داری در خیابان راه می روی
یا در یک مهمانی هستی
یا اصلا" تنها هستی
و بعد یک دفعه کَند و کاو میکنی
در چشم های کسی نگاه میکنی
و ناگهان می فهمی که این
می تواند شروع چیزی بزرگ باشد

پیام های کوتاه
بایگانی

خدایا شکرت ...

جمعه, ۲۴ مرداد ۱۳۹۳، ۱۲:۴۸ ب.ظ

* مَن یه مامان دارم که به فکر همه هست و تا جاییکه در توانش باشه برای دیگران کم نمیذاره . در واقع اینطوری بگم که برای عزیزانش از جون مایه میذاره . غصه ی همه رو هم میخوره . ولی در عوض وقتی برای خودش مشکلی پیش بیاد به کسی نمیگه که نکنه باعث نگرانی ِ دیگران بشه . از اونجا که خیلی از اقواممون اینجارو میخونن منم اینجا ننوشته بودم .

پریروز که برای خرید مایحتاج بیرون رفته بود خیلی ناگهانی تصادف میکنه و شکر خدا با اینکه واقعا بخیر گذشت ولی کوفتگی ِ زیادی داره ، کمر و  زانوهاش هم حسابی اذیت شده . خودش که میگه اصلا نفهمیدم چی شد فقط با صدا و ضربه ی زیاد از زمین بلند شدم و پرت شدم .... نمیدونم یه سری از افراد چطور رانندگی میکنن !راننده با سرعت دنده عقب میومده و خودش میگه انقدر که حواسم به این بود که یه وقت ماشین نیاد اصلا به عابر توجه نکردم . حالا چقدر سرعت داشته که اینطوری زده به مامان خدا میدونه :( از پریروز که فهمیدیم خونه شون بودم و دیشب آخره شب برگشتم خونه . دیروز غروب هم رها اومده خونه شون و فعلا اونجاست ...

الان هم اگه اینجا نوشتم دلیلش این بود که نبودن و یا سر در گُم بودن ِ منُ بحساب بی معرفتیم نذارین . دلم می شکنه اگه نظری این چنینی دریافت کنم .اصلا دوست ندارم اینطور قضاوتم کنین . 

خطاب به اقوام  و آشنایان : لطفا خبر تصادف مامانُ جایی نشر ندین . میدونم اگه بفهمه منُ می کشه :)   اگه یهویی غیبم زد بدونین به دست مامانی خودم به قتل رسیدم :دی ! جدی گفتما . رازدار باشین و صداشُ در نیارین .  

 

  • جمعه ۹۳/۰۵/۲۴
  • ** آوا **

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">