MeLoDiC

جمعه ی دوست داشتنی در دل طبیعت ... :: کافه ی خیابان هفتم

کافه ی خیابان هفتم

... به صرف یک فنجان چای

کافه ی خیابان هفتم

... به صرف یک فنجان چای

کافه ی خیابان هفتم

♥ روزمرگیهای متولد جوزا (سابق) ♥
..
....
اینجا می نویسم ...
گاهی از خودم ...
و گاه از آنچه که می بینم و می شنوم ...
......
....
..

خدا را چه دیدی ؟
شاید روزی
در کافه ای دنج و خلوت
این کلمه ها و نوشته ها
صوت شدند ...
برای گوشهای "تو"
که ! روی صندلی ...
رو به روی من نشسته ای
و برای یک بار هم که شده
چای تو سرد می شود
بس که خیره مانده ای
به "من "... (کپی)
....
......
..
داری در خیابان راه می روی
یا در یک مهمانی هستی
یا اصلا" تنها هستی
و بعد یک دفعه کَند و کاو میکنی
در چشم های کسی نگاه میکنی
و ناگهان می فهمی که این
می تواند شروع چیزی بزرگ باشد

پیام های کوتاه
بایگانی

جمعه ی دوست داشتنی در دل طبیعت ...

يكشنبه, ۱۹ مرداد ۱۳۹۳، ۰۵:۳۰ ب.ظ


 

* جُمعه 17 مرداد ماه . جنگل سه هزار واقع در شمال ایران ... 

تا حالا همچین حشره ای ( بند پایی ) ندیده بودم . محمد گرفته تو دستش تا ازش عکس بگیرم . میذاره کنار صورتش و بهم حسابی نزدیک میشه . میگم برای وبلاگم میخواماااااا ! میگه خب بگیر . هیچی دیگه ما هم عکسُ گرفتیم ولی باز برای اینکه ایشون بعدها نگه چرا خودسانسوری میکنی ولی دگرسانسوری نمیکنی کلی از عکسُ کات نمودیم :دی . شاخک هاش خیلی چندش آور بود . 

بعد هم گذاشتیمش روی تنه ی درخت تا این عکسُ ازش بگیریم :دی ! و در نهایت در دل طبیعت خودش رهاش کردیم :دی 

دست " هیچکس " عزیزم ( بهترین و قدیمی ترین دوست ِ من ) ! سوژه هم V  و محمد درون V  بوده :دی 

ناقص...

  • يكشنبه ۹۳/۰۵/۱۹
  • ** آوا **

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">