برای یک روز دیگر ....
دوشنبه, ۲۹ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۱۰:۵۸ ق.ظ
* جایی در صفحه ی 44 این کتاب نوشته ...
" داری در خیابان راه می روی ، یا در یک مهمانی هستی ، یا اصلا" تنها هستی و بعد یک دفعه کَند و کاو میکنی ، در چشم های کسی نگاه میکنی و ناگهان می فهمی که این می تواند شروع چیزی بزرگ باشد ..."
+ بعد از خواندن کتاب " گرترود " هرمان هسه ، این کتاب هم حسابی بهم چسبید .
- دوشنبه ۹۳/۰۲/۲۹