برو اخلاقتُ درست کرد ...
* این ایامی که من عصرکار و صبح کار بودم هر زمانی که خانم " ب " مسئول شیفت شبکاری فعلیمُ میدیدم مثل یه جور ضد حال بود . هر بار بعد از دو سه مرتبه سلام کردن خلاصه یک مرتبه زبانشُ به زحمت باز میکرد و یه جواب سلام فوق فوق ِ آروم میداد طوری که کلا ازش بدم اومده بود . حتی یه روز به یکی از همکارام گفتم خانم "ب" برخوردش خیلی بده و اصلا ازش خوشم نمیاد . تا زد دست بر قضا برای شب کاریام با همین گروه افتادم . از وقتی شب کار شدم خنده هاشُ دیدم . جدیت و مسئولیت پذیری ِ کاریشُ دیدم . همکاری عالیشُ و عدالت کاریشُ دیدم و خیلی محسنات دیگه ... با اینکه الان خیلی خیلی دوسش دارم ولی با بودنش در شیفت بی نهایت احساس آرامش میکنم ولی مطمئنم یه روزی حتما بهش میگم که اولین بار و چند بار بعدش چه حس بدی از برخوردش پیدا کردم . حتما ازش میخوام تو برخوردهای اولیه ش با دیگران تجدید نظری کنه تا موجب حس نفرت دیگران نشه .
تازه با اون لبخندش خیلی زیباتر هم میشه تا با اون اخمها و سگرمه هاش ...
** چند وقت پیش یه پستی در مورد یکی از دبیران دوران تحصیلم گذاشتم با این مضمون که خانم تا قبل از ازدواج خیلی بد قلق و بد اخلاق بود ولی بعد از ازدواج از این رو به اون رو شد. خانم "ب" هم نمونه ی بارزی از همون مورد مشابه هست . بر فرض به هر دلیلی سن ازدواج در فرد بالا بره ! ولی این دلیل نمیشه که باعث تلخی در رفتار بشه . بد میگم !؟!؟!؟
از این به بعد بر حسب نیاز پستهای رمز دار هم میزارم :)
- پنجشنبه ۹۴/۰۶/۰۵
اگه رمزی شد منم میخوام ها ! :دی