استارت اول اثاث کشی
* دیروز به اتفاق آبجی بزرگه و مامانی همیشه همراه و البته خواهرزاده م که برای بالا بردن وسایل خیلی خیلی کمک محمد بوده و بعد هم داداشم که خودشُ رسوند رفتیم منزل جدید و ابتدا تمیزکاری کردیم و بعد کم کم محمد و میلاد و داداشم وسایلی که حجم کمتری داشتنُ با ماشینمون آوردن . خونواده ای که قبلا اینجا زندگی میکردن یا وسواسی بودن یا خیلی تمیز و یا کارگر گرفته بودن که خونه انقدر تمیز بود . در واقع ما فقط برای آسودگی خیال خودمون تمیزکاری کردیم . و به لطف خدا خیلی زود تمیز شد که کم کم وسایلمونُ هم بردیم . البته نه همه !
غروب هم دو تا از آقایون (همسایه هامون ) که خدااااا خیرشون بده ( یکی شون پیکان وانت داره ) کلیه ی رختخوابهارو برامون آوردن و بندگان خدا علیرغم اصرار محمد خودشون هم کمک کردن و آوردن بالا ! دستشون درد نکنه . از قدیم گفتن همسایه ی خوب بهتر از فامیله :) اینم یه نمونه ش . حالا باقی وسایلُ که فقط حجیم ترن گذاشتیم تا شوهر رهاجون بیاد با ماشین اون ببریم ، احتمالا خان بزرگ ( پسرخاله ی عزیزم ) بیاد کمک . چند باری تماس گرفته که هر وقت وسیله میبرین اطلاع بدین و الکی پول کارگر ندین :) هر چند برای وسایلی که سنگین هستن قراره کارگر بگیریم که کسی واسه خاطر اسباب کشی ما دچار مشکلات دیگه نشه :) ! در جمع کردن وسایل و مرتب کردنشون "هیچکس " عزیز خیلی خیلی کمکم کرد . دستش همگیشون واقعا درد نکنه .
** زن دایی محمد امروز صبح از کربلا برگشته به شهر و دیار خودش . صبح تماس گرفته و برای شام دعوتمون کرد :) انشالله قسمت تماااااااااااااااااااام آرزومنداش ... الانم کلی کار دارم ولی یکی باید همچین هولم بده که دست به کار شم .
- شنبه ۹۲/۱۲/۰۳