MeLoDiC

استارت اول اثاث کشی :: کافه ی خیابان هفتم

کافه ی خیابان هفتم

... به صرف یک فنجان چای

کافه ی خیابان هفتم

... به صرف یک فنجان چای

کافه ی خیابان هفتم

♥ روزمرگیهای متولد جوزا (سابق) ♥
..
....
اینجا می نویسم ...
گاهی از خودم ...
و گاه از آنچه که می بینم و می شنوم ...
......
....
..

خدا را چه دیدی ؟
شاید روزی
در کافه ای دنج و خلوت
این کلمه ها و نوشته ها
صوت شدند ...
برای گوشهای "تو"
که ! روی صندلی ...
رو به روی من نشسته ای
و برای یک بار هم که شده
چای تو سرد می شود
بس که خیره مانده ای
به "من "... (کپی)
....
......
..
داری در خیابان راه می روی
یا در یک مهمانی هستی
یا اصلا" تنها هستی
و بعد یک دفعه کَند و کاو میکنی
در چشم های کسی نگاه میکنی
و ناگهان می فهمی که این
می تواند شروع چیزی بزرگ باشد

پیام های کوتاه
بایگانی

استارت اول اثاث کشی

شنبه, ۳ اسفند ۱۳۹۲، ۰۹:۵۳ ق.ظ


* دیروز به اتفاق آبجی بزرگه و مامانی همیشه همراه و البته خواهرزاده م که برای بالا بردن وسایل خیلی خیلی کمک محمد بوده و بعد هم داداشم که خودشُ رسوند رفتیم منزل جدید و ابتدا تمیزکاری کردیم و بعد کم کم محمد و میلاد و داداشم وسایلی که حجم کمتری داشتنُ با ماشینمون آوردن . خونواده ای که قبلا اینجا زندگی میکردن یا وسواسی بودن یا خیلی تمیز و یا کارگر گرفته بودن که خونه انقدر تمیز بود . در واقع ما فقط برای آسودگی خیال خودمون تمیزکاری کردیم . و به لطف خدا خیلی زود تمیز شد که کم کم وسایلمونُ هم بردیم . البته نه همه ! 

غروب هم دو تا از آقایون (همسایه هامون ) که خدااااا خیرشون بده ( یکی شون پیکان وانت داره ) کلیه ی رختخوابهارو برامون آوردن و بندگان خدا علیرغم اصرار محمد خودشون هم کمک کردن و آوردن بالا ! دستشون درد نکنه . از قدیم گفتن همسایه ی خوب بهتر از فامیله :) اینم یه نمونه ش . حالا باقی وسایلُ که فقط حجیم ترن گذاشتیم تا شوهر رهاجون بیاد با ماشین اون ببریم ، احتمالا خان بزرگ ( پسرخاله ی عزیزم ) بیاد کمک . چند باری تماس گرفته که هر وقت وسیله میبرین اطلاع بدین و الکی پول کارگر ندین :) هر چند برای وسایلی که سنگین هستن قراره کارگر بگیریم که کسی واسه خاطر اسباب کشی ما دچار مشکلات دیگه نشه :) !  در جمع کردن وسایل و مرتب کردنشون "هیچکس " عزیز خیلی خیلی کمکم کرد . دستش همگیشون واقعا درد نکنه . 

** زن دایی محمد امروز صبح از کربلا برگشته به شهر و دیار خودش . صبح تماس گرفته و برای شام دعوتمون کرد :) انشالله قسمت تماااااااااااااااااااام آرزومنداش ... الانم کلی کار دارم ولی یکی باید همچین هولم بده که دست به کار شم . 


  • شنبه ۹۲/۱۲/۰۳
  • ** آوا **

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">