MeLoDiC

... :: کافه ی خیابان هفتم

کافه ی خیابان هفتم

... به صرف یک فنجان چای

کافه ی خیابان هفتم

... به صرف یک فنجان چای

کافه ی خیابان هفتم

♥ روزمرگیهای متولد جوزا (سابق) ♥
..
....
اینجا می نویسم ...
گاهی از خودم ...
و گاه از آنچه که می بینم و می شنوم ...
......
....
..

خدا را چه دیدی ؟
شاید روزی
در کافه ای دنج و خلوت
این کلمه ها و نوشته ها
صوت شدند ...
برای گوشهای "تو"
که ! روی صندلی ...
رو به روی من نشسته ای
و برای یک بار هم که شده
چای تو سرد می شود
بس که خیره مانده ای
به "من "... (کپی)
....
......
..
داری در خیابان راه می روی
یا در یک مهمانی هستی
یا اصلا" تنها هستی
و بعد یک دفعه کَند و کاو میکنی
در چشم های کسی نگاه میکنی
و ناگهان می فهمی که این
می تواند شروع چیزی بزرگ باشد

پیام های کوتاه
بایگانی

...

شنبه, ۱۹ بهمن ۱۳۹۲، ۰۴:۵۷ ب.ظ


 فوری نوشت آوا :

 ندای عزیزم بی نهایت برای شادی دلت دلشادم ... خوشبختی میتونه بزرگترین ارمغان خداوند برای تو و مرد زندگیت باشه . از صمیم قلب همین ُ از خداوند کریم خواهانم . تبریک میگم عزیزم :****


* دیروز خلاصه موفق شدیم ماشینُ بعد از 7 روز از توی پارکینگ خارج کنیم و بریم یه سر به اقوام بزنیم . غروبی هم وقتی برگشتیم محمد مشغول برف روبی درب پارکینگ خودمون شد و بمحض اینکه دست بکار شد دو تا از بچه های کوچه هم اومدن به کمکش و خیلی زودتر از اونچه که فکرشُ کنیم مسیر باز شد :) دستشون درد نکنه ! 

کوچه ی ما از هر دو طرف به خیابون راه داره . از یک طرف به خیابون کنار رودخونه که الان بازه و محل عبور و مروره ! و از یک طرف به خیابون فرعی دیگه ای که برای خرید از این سر کوچه رفت و آمد میکنن . متاسفانه دو تا همسایه هایی که سر این کوچه خونه دارن ( دو تا خونه ی نبش کوچه ) هنوز عقب نشینی نکردن و برای همین کمی سر کوچه تنگ تر از قسمت ابتداییشه ! بارش برف هم سبب شد که نصف دیوار حیاط یکی از این خونه ها از بیخ و بن سقوط کنه و الان وقتی نگاه میکنی تا فیها خالدون محوطه شون پیداست ! دو روز قبل یه بیل مکانیکی ( اسم اصلیش نمیدونم چیه . از این ماشین زرد بزرگا ) اومده بود تا کوچه رو باز کنه که وقتی به این خونه رسیدن واسه تنگ بودن کوچه به صاحبخونه گفت حالا که نصف دیوارت ریخته اجازه بده الباقیشُ هم بریزیم بلکه بتونیم برفهای وسط جاده رو داخل باغتون خالی کنیم تا مسیر برای اهالی این خیابون باز شه . که صاحبخونه موافقت نکرده و گفته محاله که اجازه بدم همچین کاری کنین و اینچنین بود که نشد از اون سر خیابون راه برای ایاب و ذهاب مردم کوچه باز شه و در واقع الان اون قسمت بازار لیزخوردن مردم کوچه مون و سایر عابرین داغه داغ ِ !

 ولی برای من خیلی جالب بود و البته سئوال که " اگه صاحب اون خونه بخواد دیوارکشی مجدد داشته باشه موظفه که عقب نشینی کنه " اینُ من نمیگم . اینُ شهرداری میگه . بخواد نخواد باید دیوار باقیمونده رو هم خراب کنه و عقب نشینی کنه ولی چرا اجازه نداد برای آسایش و رفت و امد بی خطر مردم اقدام شه ؟؟؟ الان از اون مسیر که محل خریدهای روزانه و نونوایی هست نیازه از همون سمت خیابون رفت و آمد کنیم ولی با اون کوه برفی که سر کوچه تلنبار شده خیلی خیلی خطرناکه ... و این درحالی هست که این خونه ی نبشی که بیشتر دیوارش تو کوچه ی ما تخریب شده از درب رو به خیابون رفت و آمد میکنن و ککشون هم نمیگزه که مردم با چه مشقتی از کوچه میرن و میان :((( 

** اینجا هنوز مدارس باز نشده . تازه دیروز به معلمین پیامک دادن که شنبه ( امروز ) کادر آموزشی باید در مدارس باشن تا مدرسه رو برای یکشنبه آماده کنن . در واقع امروز باید میرفتن برای پاکسازی مدارس ... محمد هم از این قاعده مستثنی نبوده و رفته و برگشتنی هم که خوب دستمزد خودشُ گرفت . خلاصه اون همه وحشتی که از سقوط برفهای پشت بوم منازل و ارتفاعات ساختمونها داشتم امروز موقع برگشتن محمد از مدرسه تجلی پیدا کرد و یه تکه برف فشرده صاف افتاد روی ماشینمون و شیشه ی جلوشُ خرده خاک شیر کرد ! الانم محمد رفته برای ماشین شیشه بندازه . خدا رحم کرد که روی سقف ماشین نیفتاده وگرنه بعید نبود ستونهای کناریش هم خم شه و از شکل بیفته ! اینم روال عادی زندگی مردم .... حالا اینکه ماشین بود شما تصور کنین اگه جای ماشین یه آدم از اونجا عبور میکرد یا مثلا یه بچه .... چه اتفاقی ممکن بود براش بیفته ؟؟؟ کی میخواست جوابگو باشه ؟؟؟ 


  • شنبه ۹۲/۱۱/۱۹
  • ** آوا **

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">