وصف حال ...
دوستان کسی هست دستور پخت نان بدون خمیر مایه رو بدونه ؟؟؟
* مـیگن سال 1342 آنچنان برفی بارید که قدیمی ها میگفتن تو تمام طول عمرشون همچین برفی ندیده بودن . اون سال که من نبودم . ده سال بعدشم نبودم حتی . ولی من میگم سال 1392 آنچنان برفی بارید که در تمام طول عمرم همچین برفی ندیده بودم . حالا نمیدونم آیندگان چی بگن ...
امروز آب منطقه ی شهری وصل شد ولی از اونجا که باید پمپ آب کار کنه تا آب به طبقات بالا برسه تو واحدامون هنوز آب نداشتیم . ولی تو پارکینگ چرا ... کلیه ی ظرفهای نشسته رو تو خونه کف مالی کردم و ریختم تو لگن و بردم تو پارکینگ آب کشیدم . کمی هم آب آوردم و تو خونه ذخیره کردم :))) اینجور زندگی کردن لذت خاص خودشُ داره ...
مردم شهر به نظر صمیمی تر شدن . وقتی چند نفر دارن از سختی و راه حلها حرف میزنن یکی که از کنارشون عبور میکنه بدون اینکه حس کنه خروس بی محل ِ اونم راهکار میده . همه با هم میخندن . حتی وقتی یکی مُچ پاش پیچ میخوره و روی برفها میفته اونایی که می بینن نمیخندن فقط میگن " مواظب باش " ! این جور صفا و صمیمیتُ دوست دارم .
امروز کمی حلوا درست کردم و مقداری از اونُ برای پرنده ها ریختم . دلم برای پرنده ها خیلی می سوزه . کمی غذا هم اگه براشون میریزم همه توی برف فرو میره و از دیدشون پنهون می مونه . البته کمی هم خنگ تشریف دارن . با اینحال همچنان روی کولر براشون غذا میذارم شاید بتونن پیداش کنن :)
+ دو سه ساعتی میشه که دیگه برف نمی باره :)))
+ حس میکنم شهر ما تبدیل به یک ایالتی شده که با هیچ مکان دیگه ای در ارتباط نیست :دی ! امروز با هلیکوپتر اومده بودن برای عکاسی و فیلمبرداری از سطح شهر و اطراف . من موندم چطور تو اخبار میگن حدودا 60 تا 70 سانت برف اومده ؟؟؟ واقعا چطور تخمین زدن ؟؟؟ همین مونده تو برف غرق شیم . والله ...
+ به محض اینکه برق میاد بعد از انجام کارهای خونه سریع میام نت تا ببینم اینجا چه خبره . برای همین اصلا فرصت نمیکنم به وبلاگهاتون سرکشی کنم و مطالبتونُ بخونم و با عرض شرمندگی وقتی جهت ثبت کامنت هم برای دوستان ندارم . امیدوارم که به بزرگواری خودتون ببخشین .
برای لاله : عزیزم دیشب با کلی ذوق اومدم جوابتُ بدم ولی همزمان برق قطع شد و مودم از کار افتاد . خواستم بهت اسمس بدم تا نگران نشی که دیدم خطوط ایرانسل هم فقط تماسهای اضطراریش فعاله ...
- دوشنبه ۹۲/۱۱/۱۴