یکی بیاد سر منُ بخارونه ! وقت ندارم ...
* بــ ه نظرم بعد از من باید این ماشین لباسشویی بینوای منُ حسابی مشت و مال بدن ! بینوا این روزها دست ِ کم روزی دو بار استارت میخوره ! این روزها به این فکر میکنم اگه تکنولوژی نباشه باید چیکار کرد ؟ مثلا من با این دست دردم و با این حساسیت های پوستی که رو به عود هست باید چه خاکی بر سرم میریختم با این همه شستشویی که این روزها دارم ؟؟؟؟ ملحفه ها شسته شد ! و نیاز به امداد دارم تا مجدد بدوزمشون و کسیُ ندارم ... عروسک های یاسی که حسابی نیاز به تمیزی داشتن شسته شد ! رومیزی ها و کلیه ی گیپورهای دست بافت و غیر دست بافت شسته شد ! اینا سوای از لباسهایی هست که هی فرت و فرت شسته میشه ! هنوز پرده ها و دو تا از پتوهای دم دستیمون مونده :)
بله ! استارت شستشو و جمع کردن وسایل زده شده ... و بنده از شستن ظرفهای بوفه شروع کردم و هنوز به ظرفهای کمد و کابینت که باید سفید کننده هم زده شه نرسیدم ... و همه اینها در حالی ِ که هنوز دنبال خونه ی مستاجری هم نرفتیم ! :دی شما هم فکر کن که بنده یک عدد آوای بـــــــی خیال هستم این روزها . باور کن ...
آهان تا یادم نرفته اضافه کنم که مامان اینا هم دارن اتاق خواباشونُ رنگ میکنن و بنده عملا مثل جن طی الارض میکنم . یعنی هم اینجام و آنی در یک چشم بهم زدن اونجام :دی و این بین یاسیُ به کلاسها فوق برنامه هم می برم ! یه همچین روزهاییُ می گذرونیم !
** هــ مه ی اینها به کنار ...از این هفته ای که در راهه سه روز دوم هفته وقتم با دانشجوهای عزیزم پر میشه . بزن کف قشنگه روووووووووووووووووو :دی
تمامی مصاحبات چه گزینش ، چه حراست و چه مصاحبه ی علمی با موفقت انجام شد ... و برای شروع تنها یک گروه برداشتم تا ببینم چطور میشه :)
+ نائیریکای عزیزم ؟! ایکاش خوب باشی ...
- چهارشنبه ۹۲/۱۱/۰۹