MeLoDiC

دماغ من ... :: کافه ی خیابان هفتم

کافه ی خیابان هفتم

... به صرف یک فنجان چای

کافه ی خیابان هفتم

... به صرف یک فنجان چای

کافه ی خیابان هفتم

♥ روزمرگیهای متولد جوزا (سابق) ♥
..
....
اینجا می نویسم ...
گاهی از خودم ...
و گاه از آنچه که می بینم و می شنوم ...
......
....
..

خدا را چه دیدی ؟
شاید روزی
در کافه ای دنج و خلوت
این کلمه ها و نوشته ها
صوت شدند ...
برای گوشهای "تو"
که ! روی صندلی ...
رو به روی من نشسته ای
و برای یک بار هم که شده
چای تو سرد می شود
بس که خیره مانده ای
به "من "... (کپی)
....
......
..
داری در خیابان راه می روی
یا در یک مهمانی هستی
یا اصلا" تنها هستی
و بعد یک دفعه کَند و کاو میکنی
در چشم های کسی نگاه میکنی
و ناگهان می فهمی که این
می تواند شروع چیزی بزرگ باشد

پیام های کوتاه
بایگانی

دماغ من ...

يكشنبه, ۲۴ آذر ۱۳۹۲، ۱۲:۴۴ ب.ظ



* کارتون پینوکیو یکی از برنامه های مورد علاقه ی دوران کودکی ام بود. همان دوران که اگر به شیطنت  دروغی میگفتم نگران این بودم که نکند این شخصیت کارتونی در من حلول کند و اینبار نوک بینی من هی دراز و درازتر شود ... بعدها دیگر نگران نبودم . تنها چیزی که ذهنم را درگیر میکرد این بود که مگر میشود آدم این همه دروغ بگوید ولی همیشه پدر ژپتویی باشد که دوستمان داشته باشد و فرشته ای که راهنماییمان کند ؟؟؟ 

حالا من مانده ام و یک سئوال بی جواب ! اگر واقعا با هر دروغی که میگفتیم قدری نوک بینی مان از ما دورتر میشد مثلا الآن بینی من تا کجا بود ؟؟؟؟؟؟ 

یعنی دم این خدا گرم که ستار العیوب است . وگرنه فکر کنم آمار جراحی بینی سر به فلک میگذاشت ... و بدتر از همه رشد بینی بازگشت پذیر هم بوده و حسابی نون این جراح های زیبایی توی روغن بود :) 


** فاصله ی دوران کودکی تا حالَت می دانی چه اندازه هست ؟؟؟ آن اندازه که رویَت نمی شود به جای بینی بنویسیدماغ 


  • يكشنبه ۹۲/۰۹/۲۴
  • ** آوا **

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">