MeLoDiC

مرض یعنی ... :: کافه ی خیابان هفتم

کافه ی خیابان هفتم

... به صرف یک فنجان چای

کافه ی خیابان هفتم

... به صرف یک فنجان چای

کافه ی خیابان هفتم

♥ روزمرگیهای متولد جوزا (سابق) ♥
..
....
اینجا می نویسم ...
گاهی از خودم ...
و گاه از آنچه که می بینم و می شنوم ...
......
....
..

خدا را چه دیدی ؟
شاید روزی
در کافه ای دنج و خلوت
این کلمه ها و نوشته ها
صوت شدند ...
برای گوشهای "تو"
که ! روی صندلی ...
رو به روی من نشسته ای
و برای یک بار هم که شده
چای تو سرد می شود
بس که خیره مانده ای
به "من "... (کپی)
....
......
..
داری در خیابان راه می روی
یا در یک مهمانی هستی
یا اصلا" تنها هستی
و بعد یک دفعه کَند و کاو میکنی
در چشم های کسی نگاه میکنی
و ناگهان می فهمی که این
می تواند شروع چیزی بزرگ باشد

پیام های کوتاه
بایگانی

مرض یعنی ...

دوشنبه, ۱۳ آبان ۱۳۹۲، ۱۱:۲۶ ب.ظ


* دقیقا 6 روزه که 5 تا فیلم جدید از داداشم کش رفتم ( در واقع به زور ازش گرفتم :دی ) گذاشتم تو کیف لپ تاپم ! نه گذاشتم اون بنده خدا تماشا کنه و نه جراتشُ دارم خودم نگاه کنم . 

یکی از این فیلمها این ِ! و جالبترش اینه که از شبی که سی دیشُ غصب کردم گذاشتمش تو درایو لپ تاپ و فقط ده دقیقه شُ جرات کردم که نگاه کنم و بعد به محض اینکه دوربین رفت توی جنگل بنده خیلی زیبا دکمه ی STOP ُ کلیک کردم و سی دی همچنان در درایو باقی مونده . نه دلم میاد به داداشم برگردونمش که حداقل اون بنده خدا تماشا کنه و نه جراتشُ دارم که خودم نگاه کنم :(( خب این الان در واقع مرض نباشه شما بگید چیه ؟! 



  • دوشنبه ۹۲/۰۸/۱۳
  • ** آوا **

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">