MeLoDiC

هیس ... :: کافه ی خیابان هفتم

کافه ی خیابان هفتم

... به صرف یک فنجان چای

کافه ی خیابان هفتم

... به صرف یک فنجان چای

کافه ی خیابان هفتم

♥ روزمرگیهای متولد جوزا (سابق) ♥
..
....
اینجا می نویسم ...
گاهی از خودم ...
و گاه از آنچه که می بینم و می شنوم ...
......
....
..

خدا را چه دیدی ؟
شاید روزی
در کافه ای دنج و خلوت
این کلمه ها و نوشته ها
صوت شدند ...
برای گوشهای "تو"
که ! روی صندلی ...
رو به روی من نشسته ای
و برای یک بار هم که شده
چای تو سرد می شود
بس که خیره مانده ای
به "من "... (کپی)
....
......
..
داری در خیابان راه می روی
یا در یک مهمانی هستی
یا اصلا" تنها هستی
و بعد یک دفعه کَند و کاو میکنی
در چشم های کسی نگاه میکنی
و ناگهان می فهمی که این
می تواند شروع چیزی بزرگ باشد

پیام های کوتاه
بایگانی

هیس ...

شنبه, ۴ آبان ۱۳۹۲، ۱۱:۲۷ ق.ظ


* ی چیزی روی سینه م سنگینی میکنه ... یه جور بغض ... یه چیزی تو مایه های فریاد ... از اون فریادها که بری تو دل کوه ... هی تو داد بزنی و هی تکرار شه ... اخر تمام فریادها مشتتُ با تموم خشمِت رها کنی سمت آسمون بگی " خدااااااااا منو ببین . من اینجام ... " تو که میخواستی تو آسمونها خدایی کنی پس چرا منو فرستادی اینجا ... روی زمین ... چرا پاهامُ اینجا زمین گیر کردی ... چرا بال پروازمُ چیدی ... چرا ... چرا ...

** هـیس هیچی نگو ... گناه تمام کلماتش پای من ... 


  • شنبه ۹۲/۰۸/۰۴
  • ** آوا **

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">