MeLoDiC

روزهای روشن من... :: کافه ی خیابان هفتم

کافه ی خیابان هفتم

... به صرف یک فنجان چای

کافه ی خیابان هفتم

... به صرف یک فنجان چای

کافه ی خیابان هفتم

♥ روزمرگیهای متولد جوزا (سابق) ♥
..
....
اینجا می نویسم ...
گاهی از خودم ...
و گاه از آنچه که می بینم و می شنوم ...
......
....
..

خدا را چه دیدی ؟
شاید روزی
در کافه ای دنج و خلوت
این کلمه ها و نوشته ها
صوت شدند ...
برای گوشهای "تو"
که ! روی صندلی ...
رو به روی من نشسته ای
و برای یک بار هم که شده
چای تو سرد می شود
بس که خیره مانده ای
به "من "... (کپی)
....
......
..
داری در خیابان راه می روی
یا در یک مهمانی هستی
یا اصلا" تنها هستی
و بعد یک دفعه کَند و کاو میکنی
در چشم های کسی نگاه میکنی
و ناگهان می فهمی که این
می تواند شروع چیزی بزرگ باشد

پیام های کوتاه
بایگانی

روزهای روشن من...

شنبه, ۲۷ مهر ۱۳۹۲، ۱۱:۴۳ ب.ظ

*** عملا تا دهم آبان طرحم تموم میشه . ولی از اونجا که بیمارستان کمبود نیرو داره تصمیم گرفتن که نیروهای طرحی که توی آبان ماه طرحشون تموم میشه رو تا پایان آبان نگه دارن . حالا اینکه چطور میخوان حقوقُ بدن نمیدونم . یکی میگه اضافه کاری ثبت میشه . یکی میگه باید فی سبیل الله کار کنین . یکی میگه استان حقوق نمیده و بیمارستان هم ناچیز میده . خلاصه که اصل حرف من حالا این حقوق نیست . الان نگرانی من اینه که تو این بیست روزی که قراره من بیشتر از طرحم بمونم مصونیت شغلی من چی میشه . امروز به سرپرستار میگم کل این دو سال هیچ مشکلی نداشتم که کار به شکایت و این چیزا بکشه . تمامی گزارشام هم انقدر تکمیل بود که حتی نوشته های من شمارو هم تبرعه کرد . اینو خودش به خوبی میدونه و همیشه میگه اگه تو اون موارد هر کسی جز تو گزارش می نوشت ما ( کل بخش ) هم درگیر دادگاه میشدیم . میگم حالا یه درصد خیلی خیلی ضعیف احتمال میدم که تو اون بیست روز یه چیزی رخ بده . اونوقت مسئولیتش با کیه ؟ اینکه شما منو نگه داشتین برای من مصونیت شغلی ایجاب میکنه یا نه ؟ 

میگه خب تمام طرحی های آبان ماه 1390 رو میخوان تا آخر ماه نگه دارن . گفتم خانوم ... (فلانی) من کاری به اون همه طرحی ندارم . من دارم خودمُ میگم . اگه اصلا یکی دیگه کوتاهی کنه و عواقبش گردن من بیفته تکلیف چیه ؟ میگه خب هم تو مسئولی هم کسی که تو رو نگه داشته . میگم خب من اگه نخوام بمونم ؟! میگه باید بمونه . بخوام و نخوامی درکار نیست . میگم پس چرا میگی مسئولیتش با منه ؟ میگه هست ! میگم خب نمیخوام . میگه پایان طرحُ وقتی بهت میدن که تو تسویه حساب نهایی کنی . اینا هم تا آخر آبان ماه اگه نیای باهات تسویه نمیکنن ..... 

الان من میگم خدایا اصلا حقوق نمیخوام . فقط بهم بگین اون بیست روز من مصونیت شغلی دارم :( 

**** امروز یاسی بهم میگه مامانی من و تو خیلی بهم شبیه نیستیم ؟ میگم خب هستیم . ناراحتی ؟ میگه نه ! ولی ایکاش شبیه بابایی هم بودم :دی میگم خب چشمات شبیه بابائیه . میگه نه شبیه چشمای عمه هامه :) اخر اخر حرفاش میگه مامانی از اینکه من انقدر شبیه تو هم ناراحت نیستی ؟ خب شما جای من ... اون لباشُ با دست نمیگیرین بپیچونین و دماغشُ گاز بگیرین و بعد هی فرتُ فرت ماچش کنین ؟ :دی پس به من حق بدین 

  • شنبه ۹۲/۰۷/۲۷
  • ** آوا **

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">