روزهای روشن من...
*** عملا تا دهم آبان طرحم تموم میشه . ولی از اونجا که بیمارستان کمبود نیرو داره تصمیم گرفتن که نیروهای طرحی که توی آبان ماه طرحشون تموم میشه رو تا پایان آبان نگه دارن . حالا اینکه چطور میخوان حقوقُ بدن نمیدونم . یکی میگه اضافه کاری ثبت میشه . یکی میگه باید فی سبیل الله کار کنین . یکی میگه استان حقوق نمیده و بیمارستان هم ناچیز میده . خلاصه که اصل حرف من حالا این حقوق نیست . الان نگرانی من اینه که تو این بیست روزی که قراره من بیشتر از طرحم بمونم مصونیت شغلی من چی میشه . امروز به سرپرستار میگم کل این دو سال هیچ مشکلی نداشتم که کار به شکایت و این چیزا بکشه . تمامی گزارشام هم انقدر تکمیل بود که حتی نوشته های من شمارو هم تبرعه کرد . اینو خودش به خوبی میدونه و همیشه میگه اگه تو اون موارد هر کسی جز تو گزارش می نوشت ما ( کل بخش ) هم درگیر دادگاه میشدیم . میگم حالا یه درصد خیلی خیلی ضعیف احتمال میدم که تو اون بیست روز یه چیزی رخ بده . اونوقت مسئولیتش با کیه ؟ اینکه شما منو نگه داشتین برای من مصونیت شغلی ایجاب میکنه یا نه ؟
میگه خب تمام طرحی های آبان ماه 1390 رو میخوان تا آخر ماه نگه دارن . گفتم خانوم ... (فلانی) من کاری به اون همه طرحی ندارم . من دارم خودمُ میگم . اگه اصلا یکی دیگه کوتاهی کنه و عواقبش گردن من بیفته تکلیف چیه ؟ میگه خب هم تو مسئولی هم کسی که تو رو نگه داشته . میگم خب من اگه نخوام بمونم ؟! میگه باید بمونه . بخوام و نخوامی درکار نیست . میگم پس چرا میگی مسئولیتش با منه ؟ میگه هست ! میگم خب نمیخوام . میگه پایان طرحُ وقتی بهت میدن که تو تسویه حساب نهایی کنی . اینا هم تا آخر آبان ماه اگه نیای باهات تسویه نمیکنن .....
الان من میگم خدایا اصلا حقوق نمیخوام . فقط بهم بگین اون بیست روز من مصونیت شغلی دارم :(
**** امروز یاسی بهم میگه مامانی من و تو خیلی بهم شبیه نیستیم ؟ میگم خب هستیم . ناراحتی ؟ میگه نه ! ولی ایکاش شبیه بابایی هم بودم :دی میگم خب چشمات شبیه بابائیه . میگه نه شبیه چشمای عمه هامه :) اخر اخر حرفاش میگه مامانی از اینکه من انقدر شبیه تو هم ناراحت نیستی ؟ خب شما جای من ... اون لباشُ با دست نمیگیرین بپیچونین و دماغشُ گاز بگیرین و بعد هی فرتُ فرت ماچش کنین ؟ :دی پس به من حق بدین
- شنبه ۹۲/۰۷/۲۷