از پنجره ی خانه ات چه خبر ؟
* چند روز دیگه عروسی داریم . عروسی حباب عزیزم :) الهی که همه ی جوونها خوشبخت بشن ... الهــــــــی آمین !
چند روز قبل رفتم خونه شون . خونه شون کارای داخلیش از قبیل نصب کابینت ، نصب کلید و پریز برق و شیرآلات و نصب پرده هنوز مونده ! ولی با این وجود رفتیم که ببینم گچ کاریش به کجا کشید که خیلی خوشمان آمد :دی الهی مبارکشون باشه .
دیدین یه وقتایی آدم دلش میخواد وقتی از خواب بیدار میشه بره پشت پنجره و به اطراف نگاه کنه و یه خمیازه ی جانانه بکشه و تموم کسالت و خواب آلودگیشُ با دیدن نمایی این چنینی (عکس بالا) به دست فراموشی بده و یه روز خیلی خیلی زیبارو شروع کنه ؟؟؟ خب خونه ی ما که اگه پنجره رو باز کنیم بی شک همسایه های روبه رویی فکر میکنن قصدمون چشم چرونی منزل ایشونه . اگه از درب بالکن این عملُ انجام بدیم هم آپارتمان رو به رویی جو گیر میشه که نکنه ما قصد و مرضی داریم . چه بسا اونا خودشون حتی دنبال فرصتی نباشن که این درب بالکن باز شه بلکه ببینن اصلا در این خونه شخصی ساکن هست یا نه :دی
اما ! درست در جایی دیگه حباب اگه از چهار جهت جغرافیایی خونه شون به بیرون نظری بندازه در هر جهت ، چشم اندازی فرا زیبا انتظارشُ میکشه :) بله ! اون عکس مربوط به ضلع جنوبی خونه شون هست و لینک الباقی هم ...
درسته ! یه همچین زادگاه مادری داریم ما . زیبا و چشم نواز .... تازه از اینور اگه کوهُ داره از اون سمت دریارو هم میتونه ببینه .
** حس آپ کردنم نمیومد ولی خب امروز که داشتم به عکسهای گوشیم نگاه میکردم یهویی چیزی به نظرم اومد . موافقین هر کدوم از ما از نمای بیرونی پنجره ی اتاقمون یه عکس بگیریم و به عنوان یه بازی وبلاگی کارُ شروع کنیم ؟ اگه موافقید بسم ا...
*** امروز که در حال ثبت این پست هستم سه شنبه ست و من قرار بود بعده یه شب کاری الان جنازه باشه م ولی به لطف دکترهای گرام بیمارستان ، دیشب تعداد بیماران بخش کم بود و بنده ساعت 24:00 فینگرتاچُ لمس عاشقونه ای نمودم و راهی خونه شدم :دی بزن کف قشنگه رو ...
- سه شنبه ۹۲/۰۷/۲۳