چقدر امروز دلگیره
امروز همسری میگفت بعده اینکه ثبت نام کردی دیگه باید بشینی خرخونی کنیا دیگه نت و اینترنت و وبلاگ اینو وبلاگ اونو ... تعطیل ... یکی نیست به این همسریه ما بگه آخه عزیزم وقتی سرگرمیه تو فوتبال و شکار و تفریح با دوستاته ( که خدارو شکر همشم تفریحه سالمه ) خب منه بیچاره هم تفریح من همین نت هستش دیگه ...
حالا چرا من نباید تموم فک و فامیلمو که میری باهاشون تفریح هووی خودم بدونم ولی تو این سیستم بینوارو هووی خودت میدونی ؟؟؟
هووووووووووووووووووووم ؟؟؟ مثلا تو اگه یه روز و فقط یه روز تو خونه بشینیو جایی نری همش تو این هال فسقلیمون هی راه میری و من سرگیجه میگیرم ... که چی ؟ که امروز نشد به تفریحاتت برسی اونوقت من چی ؟ منکه باز گاهی شده اینارو بی خیال شم و اونوقت هم همش توی هال بالا و پایین نمیرم که ای داده بیداد دوز اینترنت گردیم افتاده پایین
چشم همسری جوووووووونم می خونم . به قول خودت خرخرونی می کنم ولی گفته باشما اگه قبول نشدم نکنه هی سرکوفتم بزنی که تلاش نکردی و این حرفا ... میدونم بد عادتت کردم و هر تصمیمی که گرفتم توش به هدفم رسیدم و الان هم ارشد واسم یه هدفه و میدونم اگه توش موفق نشم یه شوکه برات و فکر میکنی کوتاهی از من بود ولی خب من چیکار کنم که واسه ارشد این همه کم می خوان ؟
برم از خواب ناز بیدارش کنم تا کم کم آماده شیم بریم برای ثبت نام دو دلمممممممممم یکی بیاد منو از این دودلی در بیاره
- شنبه ۸۹/۰۸/۲۹