مخاطب خاص ...
* اینجا ( دنیای مجازی نِت ) دنیای جالبیه ! افرادی هستن که میان و میرن بدون اینکه اعلام حضور کنن . مثل خودم که وبلاگهای زیادیُ میخونم و یه مواقعی خاص ممکنه پیش بیاد که بنا به دلایلی اعلام حضور کنم . افرادی هستن که میان و صمیمی میشن و بعد میرن بی نام نشون . مثلا همین الان دارم به مرضیه فکر میکنم . خبری ازش نیست . نمیدونم تونست زندگی مشترک خودشُ حفظ کنه یا نه ... یا مثلا ندا ! کجاست ؟ دیشب خیلی اتفاقی رفتم آی دی یاهومُ باز کردم که دیدم برایم آف گذاشته که دلم برات تنگ شده . ولی خب اینجا نیست . دقیقا مثل من که مدتی ِ دیگه نرفتم وبلاگش . چرا ؟ چون دنیامون مجازیه ؟
بعضی افراد هستن که میرن وبلاگ شخص دیگه ای و و از لابه لای نظراتی که اونجا میبینه و یا لینکهای دوستان مشتاق میشه که بره وبلاگ دیگری ! منم خیلی مواقع رفتم . خیلی از دوستای امروزمُ از همین طریق پیدا کردم . جذب وبلاگهای به روز نشدم . هیچ وقت . ولی تا دلتون بخواد جذب افکار نظراتی که جاهای مختلفی ثبت میشد شدم که راهی برای آشنایی با دوستان دیگه ای شد . ولی اگه یه روزی گذرم از وبلاگ دوست و آشنایی به وبلاگ دیگه ای خورد این حقُ به خودم ندادم که اگه افکار و عقایدش مخالف با افکارم بود و حتی هم سو با افکارم نبود حرفی بزنم . اونم با زبان توهین ...
این روزها که میگذره هی ساکت و ساکت تر شدم . دیگه دستم به نظر دادن نمیره . فقط چون حرفایی که باید زده شه رو نمیشه زدُ باید خورد . باید قورت داد . حتی شده به زور . باید همیشه و همیشه یادم باشه اینجا دنیای مجازیِ نتِ . باید یادم باشه انتظاری بیشتر از این نباید داشت . باید یادم باشه که "من" واژه ای حقیره که تنها منُ بیاد این میاره که "من" یعنی غرور من . یعنی ندیدن غرور دیگری . یعنی تنها "من" نه هیچ کس دیگه . آره ! دقیقا همین حالا من از تمام "من" هایی که این روزها شنیدم سرسام گرفتم و دارم بالا میارم ....
** ایکاش از اول تماما مجازی باقی می موندم . ایکاش ...
- دوشنبه ۹۲/۰۶/۲۵