این درد کوفتی
* فردای تولد یاس دچار اوتیت میانی شدم ( همون گوش درد عامه ) با چه بدبختی شبکاری جمعه رو گذروندم بماند . یه قطره بتامتازون گرفته بودم یکی از پزشک های کشیک هم برام سیپروفلوکساسین تجویز کرد . تنها یه روز کمی دردش رفع که نه ! کمتر شد . پریشب خونه ی عموجونم بودیم . به اتفاق دو تا عموهای دیگه م و عمه م و باباجون اینا . البته من تنها با یاس رفته بودم و محمد با همکاراش رفته بودن خونه ی یکی از همکاراش شیرینی خرید خونه شام داده بود . بعد از شام حین رانندگی باز گوش گیر زده بودم و شب به سختی خوابیدم فرداش که دیروز باشه از شدت گوش درد از خواب بیدار شدم که دیدم محمد هم نیست و رفته سر باغ برای هرس . یاس موند خونه و من با آژانس رفتم دکتر و بعد هم یه ساک دستی پر از دارو راهیه بیمارستان شدم . 6 تا سفازولین ، 5 تا دگزامتازون ، 3 تا پیروکسیکام ، 8 تا کپسول آزیترومایسین ، 20 تا ژلوفن ، و یه نوع قطره ی مخصوص اوتیت ! اونجا وقتی سرپرستار وضعیت حال منو دید خیلی ناراحت شد . گفتم دکتر گفت باید بستری شی که من قبول نکردم و برای همین گفت تزریقات عضلانی انجام بده که نیاز به بستری هم نباشه . دیگه بنده خدا سرپرستارمون برنامه رو گذاشت جلوی روش و هی تلاش کرد تا شب کاری همون روزمُ به یکی دیگه بده تا من دو روز بمونم خونه تا استراحت کنم .
بعد هم گفت همکارام یه آنژیوکت بزنن و لاین وریدی داشته باشم تا سفازولین و دگزامتازون وریدی ( تو رگی ) بگیرم که زودتر خوب شم . خودش هم سرم و میکروست و کلی سرنگ و آب مقطر و چسب 3 ام و لکوپلاست و هپارین لاک ریخت تو یه کیسه داد دستم هر چی گفتم نمیخواد میترسم اینارو ببرم گفت اینا حق شماهاست . درمان شما تو بیمارستان رایگانه . اصلا نباید پول دارو هم میدادی همینجا همه شُ داشتیم . دیگه عموجون اومد دنبالمُ من با یه عدد آنژیوکت پشت دست با یک ساک تبلغی پر از دارو سرم و وسایل جانبی رفتم تو ماشین . با گوشی که به شدت درد داشت و ملتهب شده بود و انواع و اقسام صداها توش میومد . برای برنامه هم گفت خودم باهات تماس میگیرم .
اومدم خونه ی مامان اینا ! زن عموم داروهام ُ تزریق کرد و اونجا حسابی استراحت کردم بعد هم سرپرستارم تماس گرفت که شب خانم ف... میاد جای تو ! فردا هم آفی بمون خوب استراحت کن و مایعات فراون بخور و کلی سفارش جانبی ... ولی غروب فهمیدم که بنده خدا برای صبح دچار کمبود نیرو شده و روی کسایی که حساب کرده بود یکیشون سفر خارج از شهر بوده و دیگری هم هر چی تماس گرفتن جواب نداده و آخر سر هم گفته فردا برنامه داریم بریم ییلاق و نمیشه بیام که سرپرستارمون به همکارام گفت بهش بگین باید بیاد ...
ناقص ...
- دوشنبه ۹۲/۰۶/۱۱