کوچه ی ...
جمعه, ۲۵ مرداد ۱۳۹۲، ۰۴:۳۶ ق.ظ
ساعت بعده نیمه شب ِ و با سرعت بالای تو جاده جلو و جلوتر میریم !
امین حبیبی با ولوم بالا ترانه " کوچه " رو فریاد میزنه ...
توی اون کوچه ی تاریک ، که دستامُ گرفتی ، داشتم از شدت خوشحالی می مُردم
توی اون کوچه ی بن بست ، تو آروم توی گوشم وقتی گفتی منو میخوای ، کم آوردم
توی اون کوچه ی خلوت که تنها شده بودیم ، غصه ی هیچیُ با تو نمی خوردم
توی اون کوچه ی باریک که نزدیک تو بودم دل و جونم رو به دست تو سپردم
منُ مدیون خودت کردی که عشق من شدی . . .
شدی همدمَم عزیزه مهربون من شدی . . .
منُ مدیون خودت کردی که موندی پیش من . . .
همهچیز من شدی تو قلبُ جون ِ من شدی . . .
و من تو فکر فرو میرم که راز این کوچه های تاریک چی میتونه باشه ...
- جمعه ۹۲/۰۵/۲۵