این روزهای من ...
* دیشب از اون شیفتایی بود که از شدت خنده ریسه رفتیم . خدارو شکر بعده این همه وقت تونستیم طی شیفت کاری روحیه ی شدیدا بشّاشی داشته باشیم ...
صبح هم خسته و کوفته برگشتم خونه و تا ظهر خواب بودم . بنده خدا محمد با زبون روزه برامون ناهار آماده کرده بود ولی من بقدری بدنم بی حس بود که حتی نا نداشتم سرمُ بلند کنم و بگم باشه تا خودم برم تو آشپزخونه !
بعد از ظهر هم به اتفاق یاس و آبجی بزرگه رفتیم محل مادری . اول خونه ی حباب اینا و بعد به اتفاق حباب و زندایی رفتیم خونه ی یسنا اینا عیادت اون یه زنداییم که چند روزی هست پاش شکسته و تو گچ ِ ! بعد هم برگشتی حباب و زنداییُ رسوندیم و از اونجا هم رفتیم خونه ی خاله جون اینا و یه ساعتی هم اونجا موندیم و در نهایت آبجی بزرگه رو سر کوچه شون پیاده کردم و به اتفاق یاسی برگشتیم خونه :) تمام طول مسیر برگشت هم یه چشمم به جاده بود و یه چشمم به آسمونی که شدیدا ابری بود و نوید بارونُ میداد ولی دریغ ... از بارون چیزی نصیبمون نشد . زمین خدا شدیدا تشنه ی یه دل سیر بارونِ ! حس میکنم لایه های زمین هم چشم انتظار بارون هستن این روزها ... اینم ام پی تری روز نشینی امروزمون :دی
** مامانی و باباجون امروز صبح رفتن کرج تا برای شنبه مامان به متخصص داخلی مغز و اعصاب مراجعه کنه . امید زیادی دارم که با بهبودی بیشتری برگرده . اصلا نمی تونم مامانمُ اینطور خونه نشین ببینم . دعا کنین لطفا !
امروز وقتی تو حیاط مسیب دایجونم قدم میزدم لابه لای سبزه های توی باغچه این گل صحرایی ُدیدم :) رنگش بی نهایت چشم گیرُ زیبا بود . ولی با کمال تاسف از ریشه جداشون کردم ...
*** دو روز قبل با اشکالی که برای گوشیم پیش اومده بود رفتم امور مشترکین و پسره هم گفت گوشیتُ ریست کن تا به تنظیمات کارخونه برگرده و به احتمال خیلی خیلی زیاد درست میشه . منم تو اون لحظه تنها کاری که کردم این بود که از شماره های گوشی کپی بگیرم تو سیم کارت ُ بعد خیلی زیبا گوشی توسط آقاهه ریست شد و وقتی گوشیُ تو دستم گرفتم واقعا مونده بودم این گوشی خودمِ یا کس دیگه :( تمام برنامه های جانبی ، بازی ها ، عکس و ... هر چی که بود پرید و تنها آهنگ های داخل مموریم مونده بود که اونم دیروز اشتباها فرمت کردمُ دیگه هر چی بود و نبود پرید ! دو روز با گوشیم ور رفتم تا خلاصه موفق شدم کمی رو به راهش بیارم . حالا که می بینم متوجه شدم بعضی از شماره های دوستانم نیست . نمیدونم چرا کپی نشد. از جمله شماره ی شادی ، ساناز ، لاله ، مریم ف ، شیوا ! از دوستان عزیز خواهش میکنم یه اسمس حاوی اسمشون برام ارسال کنن تا مجدد شماره شونُ داشته باشم . البته اگه اسمس بدین خیالم راحت تره ! چون هر کسی ممکنه بیاد اینجا شماره بده بگه مثلا من فلانی هستم و نباشه ... و باز هم البته این هر کسی که گفتم سوای از دوستان عزیزم هستن ... منظورم به هیچ کدوم از دوستانم نیست . با تشکرات فراوان :دی
- جمعه ۹۲/۰۴/۲۸