بـــــــــی عنوانم
پنجشنبه, ۱۶ خرداد ۱۳۹۲، ۰۶:۴۲ ب.ظ
* ساعت که به نیمه شب رسید میخوام چشمامُ ببندم ...
واقعا نمی دونم مامان بهتر شده یا نه . یعنی وقتی ازش می پرسیم میگه " شکر ! دیگه چی میتونم بگم ؟!" و همین جمله ی دومش کافیه تا بفهمیم که ....
رها این چند روز حسابی به کارهای مامان سر و سامون داد و خواهرکوچولوی ما بشدت خسته شد از این همه فشار کار ... امشب قراره برگرده خونه شون . خواهری من دستت درد نکنه واقعا ازت ممنونم .
دیگه همین !
اهان اینو هم بگم که مطالب همه تون ُ خوندم ولی جز چند مورد که نفهمیدم چی شد که نظر گذاشتم الباقی بدون نظر موند . به بزرگواری خودتون آوا رو ببخشید
- پنجشنبه ۹۲/۰۳/۱۶