...
دوشنبه, ۲۳ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۰۸:۵۹ ب.ظ
* با امروز چهار روز ِ که تو رختخواب افتادم ... یعنی فکر میکردم سه روز ِ ولی امروز یاسی بهم گفت مامان چهار روز شده که مریضی :(
امروز صبح مامان اومد و کارهامُ کرد و رفت . هر چی اصرار کردم که بمون گفت " نه میرم ! اینجوری تو بیشتر استراحت میکنی " ظهر هم به اتفاق محمد راهی اورژانس شدم و دو تایی تزریق عضلانی داشتم که کمی رو به راه اومدم تا حدی که بتونم یه دوش سرپایی بگیرم :( ناگفته نمونه منی که فشارم همیشه به زور به ده میرسیده امروز بالا بود . هنوزم موندم که طی چه رخدادی فشارم انقدر بالا رفته :( به لطف سرپرستار محترم و همکارام امروز و فردا برام مرخصی رد کردن تا بمونم خونه و استراحت کنم ...
دیروز بعده این همه انتظار که برای اومدن دوست جونم کشیدم خلاصه سرافرازمون کرد ولی خب حسابی شرمنده ش شدم و اونطور که میخواستم نتونستم پذیرایی کنم .
- دوشنبه ۹۲/۰۲/۲۳