یاد و خاطرش گرامی ...
* امروز دومین سالگرد مسیب دایجونمِ ! عصرکارم و متاسفانه برنامه م قابل جابه جایی نبود ...
ممکنه برای شادی روحش یه فاتحه بفرستین ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
فکر کنم همه ی شماها می تونین حس کنین شنیدن خبر فوت کسی که خیلی خیلی براتون عزیزه چقدر دردناکِ ( الهی که تجربه ش نکنید ) ... دو سال قبل وقتی تو بخش دیالیز (کارورزی ) بودم چشمم به مسیجی خورد که نوشته بود " بدبخت شدیم دایجون فوت کرد " داغون شدم ... نفهمیدم ... هیچی نفهمیدم . فقط صدای یه ضجه ی بلند به گوشم رسیدُ ....
بعد .... کم کم صدای تک تک بچه ها رو شنیدم که میگفتند "آوا تو رو خدا آروم باش " حتی سرپرستار بخش دیالیز اومد تا آرومم کنه ...
صدای هق هقم وقتی سرمُ داخل کمد رختکن فرو کرده بودم تا ناله هامُ همونجا خفه کنم ... و دستهای مهربون آنه که شونه هامُ گرفته بود و میگفت آوا آروووووم ... ولی هیچ وقت آروم نشدم ... !
از اون وقت تا حالا از آی سی یو بیزار شدم ...
هنوز وقتی صدای آلارم دستگاه هارو حتی از بیرون بخش می شنوم دلم به درد میاد از تصور اینکه زمانی دستگاهی که به دایجونم وصل بود هم همین صدارو رو فریاد زد ...
** مریم جون ، سیب کال عزیز ببخش که برای تبریک روز معلم نتونستم خدمتتون برسم . متاسفانه وبلاگ شماها به همراه وبلاگ چندتایی از دوستان برای نظر دادن کد نظرُ نمایش نمیده ... همینجا تبریکمُ پذیرا باشین ...
روز معلم بر تمامی معلمان زحمتکش مبارکباد ...
محمد عزیز روز تو هم مبارک :)
اسحق دایجونم روز تو مبارک :(((((
- پنجشنبه ۹۲/۰۲/۱۲