بعده مدتها ...
يكشنبه, ۲۵ فروردين ۱۳۹۲، ۰۴:۵۲ ب.ظ
* اون روزی که زلزله جنوب اتفاق افتاد من خونه ی حباب اینا بودم و بی خبر ! اطراف ده شب بود که فهمیدم ... به محض اینکه متوجه شدم اسمس زدم به ... ! نوشته م ...جان ؟؟؟ خیلی خیلی زود جوابمُ داد ! نوشت : خوبیم عزیزم نگران نباش ... اون لحظه خیالم از بابت اونها راحت شد ! کلی هم سفارش کردم که شب تو خونه نمونن ... ولی بعد که ذهنم کمی رها شد دلم برای اونای دیگه به درد اومد ... فاجعه ی سختی بود ! خدا به دل همشون صبر بده . اگه تا این مدت بیان نکردم و در مورد زلزله ی بوشهر حرف نزدم برای این بود که بیانش دردی از حادثه دیده ها دوا نمیکرد . میشد یه پست کلیشه ای ... ولی الان دلم خواست بنویسم . دلم خواست بیان کنم که خودمُ به عنوان یک انسان ، مسلمان، ایرانی باهاشون همدرد میدونم ...
راستی ! دلم برای صاحب اون نقطه چین ها هم بی نهایت تنگ شده ! :)
- يكشنبه ۹۲/۰۱/۲۵