صرفا جهت اطلاع + تولد ...
* قصد نداشتم آپ کنم ولی وقتی این وقت شب به وبلاگم سرک میکشم و میبینم دوستانی در سکوت میان و همزمان مثل من به وبلاگم سر میزنن و (این فکر منه ) تا با جواب نظری و یا هر چیزی از احوالم با خبر شن ... اونوقتِ که یهویی تصمیم بر این گرفته میشه تا مختصری بنویسم " صرفا جهت اطلاع " ...
مشغول زندگی ! میهمان داری ! و حضور در جامعه بعنوان زنی شاغل هستیم و ....
چیزهای زیادی اتفاق افتاده و نمیدونم تا زمانی که فرصتی فراهم بشه تا براتون بنویسم آیا این حس همراهم هست و یا تبدیل به یه جور احساس یخی میشه که دیگه حال و هوای نوشتن حتی بهم دست نمیده :(
دوستتون دارم ...
** از اونجا که فکر نکنم فردا فرصت کنم تا مجدد بیام و مطلبی بنویسم از همین پست بعنوان تریبون آزاد استفاده میکنم و از راهی دور ولی قلبی بسیار بسیار نزدیک ، تولد آبجی شادی نازمُ به خودش و تمامی عزیزانش تبریک میگم . ابجی فقط میخوام بدونی هیچ زمانی حرفها و کمکاتُ سبک نگرفتم و همه و همه و همه چیزایی که گفتی برای همیشه تو ذهنم باقی می مونه و هیچ زمانی زحماتی که برای من متحمل شدیُ از یاد نمی برم ...
با تمام وجودم (سیزدهم فروردین) روز تولدتُ کمی جلوتر از زمان اصلی تبریک میگم . و برات از خدا هر چی که به صلاح تو و زندگی و خونواده ت هستُ میخوام ... " ببخش منو که انقدر عجول بودم برای بیان تبریک ... "
تولدت مبارک شادی جون :-*
دلخوشم به اینکه برای یادآوری تاریخ های خاص برای افرادی که برام عزیزن نه تقویم رو ضربدر میزنم و نه آلارم یادآور تاریخ تولد گوشیمُ تنظیم میکنم و نه حتی به انگشت اشاره ی دست راستم گره ای میزنم تا از یاد نبرم تو برام مهم و دوست داشتنی هستی ... !
من حتی گاهی دلم میگیره از اینکه هستن افرادی که هنوز تاریخ های خاصشون در خاطرم هست ولی در اون روز خاص تنها و تنها حسرت دور شدن ها در درونم بیداد میکنه و در نطفه خفه میکنم تمام حسمُ ...
شادی جون اینارو گفتم تا باور کنی که چقدر برام عزیز و دوست داشتنی هستی...
.
.
.
*** ندای من اگه هستی یه نشونه ای ، چیزی ... نگرانتم عزیزم :(
- دوشنبه ۹۲/۰۱/۱۲