حواس پرتی در حده تیم ملی
ظاهرا وقتی تو سر خودم کوبوندم از تو آینه دید منو کمی جلوتر نگه داشت و باهام تماس گرفت ...
دیگه چون دیرش می شد گفتم تو برو به کارت برس من دربست می گیرم و میرم خونه و میارم و دیگه جهنم الضرر ....
۲۰۰۰ تومن از جیبم رفت و برگشتم خونه و روپوش رو گرفتم ...
حالا راننده می گه آبجی ناراحت نباش ایکاش تموم مشکلات مثل جاگذاشتن روپوش بود راستم می گفت بنده خدا ...
امروز تو مرکز فقط آموزش دادم و نای انجام هیچ کار عملی رو نداشتم ...
یه کار مفید دیگه ای هم کردم این بود که مطالب پمفلت آزاد رو همونجا نت برداری کردم و به استاد نشون دادم و الان هم باید بشینم تایپشون کنم تا بره واسه طراحی پمفلت
ابجی کوچیکه تماس گرفته و واسه شام میان اینجا ... البته به همراه مامان اینا !!!
امروزم معلم یاس جلسه داشت و کلا یاس مدرسه نرفت و همون دیشب از شوق مانی خونه ی مامان اینا موند و امروز میاد خونه
تازگیا وقتی ازم دور میشه خودم بیشتر دلتنگش می شم
نمی دونم واسه شام چی درست کنم .....
راهنماییم کنین لطفا
- چهارشنبه ۸۹/۰۸/۱۹