ای تو ببووووووووووووووووق بلاگفا ...
جز برای تعداد اندکی از دوستان برای باقی دوستان نتونستم نظر بدم . مشکل از چیه نمیدونم !
جالبترش اینه که دیروز 101 بازدید داشتم . حالا گیرم که هر کدوم 4 بار اومده باشن با این حال باز حدودا 20 تا 25 نفر بودن که به وبلاگم سر زدن ! اونوقت هیچ نظری نداشتم . البته بجز نظر ساناز . دیشب رها گفت که ده بار خواسته برام نظر بذاره ولی هر بار کد تائید فعال نشده ! اینُ که گفت خیالم کمی راحت شد که من کار بدی نکردم که شماها دیگه برام چیزی ننوشتین :دی
این روزها از شیفتهای گند عاصی ام . دیروز مثلا آف بودم ولی ساعت 10 تا 12 کلاس تجهیزات پزشکی داشتم که هلکُ هلک رفتم تا بیمارستان ولی اونجا تازه بهم خبر دادن که کلاس از ساعت 13:00 تا 15:00 هست که منم دیگه کمی غُر زدم و گفتم من اومدم و دیگه بعد از ظهر نمیشه بیام . کمی هم سرپرستار با سوپروایزر آموزشی حرف زد که بچه های من از خونه اومدن چرا ساعت کلاسُ بی خبر عوض کردین که نهایتا به من گفت برو و بعد از ظهر هم نمیخواد بیای :دی ! یک کیفی کردم که نگو . ولی خب آفم الکی الکی حروم شد ...
امشبم شب کارم و از طرفی ظهر کنفرانس ماهانه هست و باز باید برم بیمارستان . طوری شده که وقتی ساختمون بیمارستان رو می بینم از تهه دل یک ایشی تو دلم میگم که دلم بحالم خودم می سوزه حتی .
از طرفی باید برای بیمه طلایی برم تا فرم تائید بگیرم برای دندون پزشکی ! اوووووووووف ! بدم میاد از این کارا . پریشب رفتم رادیولوژی برای اُ پی جی ! بعد تو نوبت بودم که یه وقتی دیدم صدای آشنایی اومد . بعدم که دقت کردم دیدم واااااااااای دوست جونم اومده اونجا ! کلی ذوق مرگ شدم :دی با اینکه یک دیدار کاملا بدون برنامه ریزی بود ولی خب من یکی خیلی ذوق کردم . دیگه تا نوبتمون بشه کلی کنار هم نشستیم و حرف زدیم :) منم حالم خوب نبود و خیلی سعی کردم که کسالتم رو به زبون نیارم ولی یه جاهایی ناخواسته بیان کردم که بعدا پشیمون شدم و کلی شرمنده شدم از اینکه بیان کردم که ناخوشم :( مریم جون معذرت !
از اونجا هم رفتم دندون پزشکی و قرار شد 5 جلسه برم برای ترمیم دندونام . حالا قراره فرم بیمه رو بگیرم تا دیگه یه بسم ا... بگیم و شروع کنیم به ترمیم دندانهای این جانب :)
+ دیروز حباب برای اولین بار آشپزی کرد ! البته دقیقا منظورم آش پزی بوده هااااا . خوشمزه بود :) خوشمان آمد . الهی که خدا قبول کنه ازش ...
+ کم کم برم آماده شم که امروز باید کل پاریس کوچولو رو با قدمهایم زیر پا بذارم :)
اینم بگم تا یادم بمونه ! این چند روز هوای اینجا به شدت بهاره بود و کلا از گرما و آفتابش کلافه بودم از بس به چشمهام فشار میومد . ولی دیشب مه غلیظی کل شهر رو در بر گرفته بود که حسابی جذاب و خواستنیش کرده بود . الانم هوا باز کمی سرد شده :) زمستون دوباره برگشت به شهرمون . هوریاااااااااااااااااااااا :دی
+ حالا ببینیم اولین نظر رو چه کسی موفق میشه تا ثبت کنه :دی ! جایزه هم میدیم .
- دوشنبه ۹۱/۱۱/۰۹