زنده گی ...
پنجشنبه, ۱۴ دی ۱۳۹۱، ۰۳:۴۸ ب.ظ
از مشرق که به مغرب میروی بیاد بیاور !
نگاه عاشقی که آسمان را می پوید ...
نگاه دخترک بی تاب که در کرانه ی ساحل ، دریا را می کاود تا شاید آرامش خود را لابه لای موج های آشفته دریا بیاید !
از مشرق که به مغرب میروی بیاد بیاور !
آنجا زیر سایه های نارون پیر رهگذری ، تمام خستگی عمرش را نهاده و خود راهی شده است .
از مشرق به مغرب که میروی بیاد بیاور !
درست یک نفر اینجا ... از طلوع تا غروب خورشید زندگی را زنده گی میکند .
تو هرگز خلاف جهت گذر نکن ! خورشید هیچگاه از مغرب طلوع نخواهد کرد ...
- پنجشنبه ۹۱/۱۰/۱۴