زیر باران باید رفت . . .
+ هنوز صدای ریزش بارونُ میتونم حس کنم . هنوزم دلم میخواد پتوی گرم و نرمم رو بکشم تا زیر بینیم و دل بدم به این هوای بارونی که بشدت سرد شده . کنار شعله ی بخاری . . .
امروز ظهر یه ساعتی کنفرانس دارم و اصلا حس بیرون رفتن از خونه رو ندارم . . . و بعد از اون شب کارم !
+ چند وقتیه که تایپ برام کمی مشکل شده ! با دست چپ تیپ کردن کمی سخته و پراز غلط های تایپی ! ببخشین که نظراتتون رو دیر جواب دادم ولی خب دیشب موفق شدم وقت بذارم و به هر شکلی بوده تائیدشون کنم . ازتون ممنونم که با تمام کوتاهی هام باز همراهم هستین .
فتوشاپ رو نرسیدم انجام بدم . هنوز تمرکز لازم رو ندارم تا بتونم تمرینامُ انجام بدم و این بشدت ناراحتم میکنه . امیدوارم نقص در روند کار من باعث نشه باز سایر دوستان از جلسه ی بعدی باز بمونن . کمی که بهتر شدم حتما انجامش میدم . . .
زیر باران باید رفت . . .
+ امروز شاید برم . باید برم اون شالگردن بلند و قهوه ای که سال قبل برای خودم بافتمُ در بیارم و دو دور بپیچم دور صورتم تا شاید اینجوری دنباله هاش روی زمین کشیده نشه :) اینجوری فکر کنم حسابی گرم ترم میشم :) با اون دستکشهای قهوه ای که دور مچش منجق دوزی شده :) دوسشون دارم . . .
راستش رو بگم ؟ دوست دارم یه وقتی رو برای خودم بذارم و برم یه عطر خوشبوی توپ برای خودم بخرم . ولی همیشه برای خرید خوردم دچار تردید میشم . هیچوقت نتونستم برای خودم چیز خوبی انتخاب کنم . . . از طرفی استفاده از اینجور چیزا که آلرژی زاست برام خوب نیست . . . نمیدونم باید چیکار کنم . یکی یه راهکار بهم بده لطفا :(
+ مشکلات جسمی اخیرم به گمونم دیگه همه رو عاصی کرده . این آخریش خیلی داره اذیتم میکنه . دارم باهاش مدارا میکنم تا کمی بیشتر باهام راه بیاد و کمتر اذیت شم :(
میام و همتونُ میخونم ولی واقعا مشکل نظر دادن دارم . ایکاش بتونم از شرمندگیتون در بیام . . .
+ عکس مربوط به یه روز مه آلود تو ارتفاعات جواهرده ست . مهرماه1391 ! دلم باز اون روزُ میخواد . . .
- يكشنبه ۹۱/۰۹/۲۶