باز باران با ترانه . . .
برگشتنی بقدری شدت بارندگی زیاد شد که رفتم داخل یک پاساژ و گفتم دیگه یک قدم هم نمیام جلوتر . برو ماشینت رو بیار ... حالا میگه بیا بریم زیاد نمونده ! فکر اینکه باز گوش دردم عود کنه و باز سرماخوردگیم برگرده منو مصمم تر میکرد به موندن . گفتم نه نمیام ! سردمه تازه کمی بهتر شدم . پالتو نپوشیده بودم . خلاصه اینجوری شد که من دقایقی موندم تو همون پاساژ و محمد رفت یه چتر خرید و برگشت :) و من برای اولین بار بعده این همه ساااااااال چتر بدست رفتم زیر بارون :) دیگه ببینید این سرماخوردگی اخیرم چه به سرم آورد که همچین تصمیم شومی گرفتم ...
همین الانم شدت بارندگی از اون اول هم بیشتر شده ... وای دلم یه پنجره ی باز میخواد که بشینم کنارش .... ولی هر دو پنجره ی خونه مون رو گِل گرفتن !!! یکی با پرده ای که نباید کنار زده شه و این قانون آواست :دی و اون یکی هم از خونه ی رو به رویی شدیدا دید داره و هر از گاهی که باز میشه از دید همسایگان محترم هم در امان نیستیم :) باید خونه مون رو عوض کنیم :))) انشالله در اینده ...
یگانه هم صداش ریز ریز میاد ...
.
.
.
حرفامو می شنوی از لابه لای شعر . . .
اینجوری بهتره !
اما بدون هنوز شبهام بدون اشک . . .
محاله بگذره . . .
- سه شنبه ۹۱/۰۹/۲۱