حالا خوبه ما سوء پیشینه نداریم
* دیروز ساعت هفت صبح به اتفاق پدر محمد پشت در ِ بسته ی پلیس +10 منتظر حضور کارکنان بودیم . ساعت هفت و نیم اومدن و داخل شدیم ولی تازه بهمون گفتن که اینجا عدم سوء پیشینه انجام نمیدیم . لازمه برین فُلان آدرس . دوباره برگشتیم خونه و اینبار با ماشین و به همراه مادر محمد راهی ِ مکان مورد نظر شدیم . ساعت نه صبح رسیدیم و با ذوق داخل رفتیم که خانم ِ به من گفت دیگه وقتش تموم شده . با تعجب گفتم مگه از چه ساعتی شروع میکنین که حالا تموم شده ؟ گفت ما تا یک بعد از ظهر انجام میدیم ولی وقت دهیمون همون اول وقت تموم میشه . مردم از ساعت پنج صبح میان اسمشونُ می نویسن وقتی ما ساعت هفت صبح میایم وقتمون به کل پر ِ و دیگه به فرد جدیدی نوبت نمیدیم ... با این تفاسیر ما دست از پا درازتر برگشتیم سمت منزل . البته سر راه رفتیم میدون و کلی خرید کردیم . صندوق ماشینُ پر کردیم و برگشتیم خونه .
** امروز یعنی جمعه یک بار صبح و یک بار عصر به اتفاق خواهر محمد رفتیم خرید . چیزایی که نیاز داشتمُ تا حد زیادی تهیه کردم و بعد از ظهر هم کمی خیاطی داشتم که با کمک مادر محمد تمومش کردیم . حالام قراره مثلا زودتر بخوابم که فردا ساعت چهار و نیم صبح بریم سمت پلیس +10 تا نوبت بگیریم و روزمونُ از دست ندیم :)))
*** دیشب برای شام منزل علی دایجونم بودیم . داییام به همراه دوماد ض دایجونم و ما . بعد هم پسرداییم به همراه خونواده ش به جمعمون اضافه شدن . بعد از شام خوشمزه ی بانو آنوشا ، منتظر نشستیم تا جناب رهگذر به همراه خونواده ی دوست داشتنیشون و همینطور ( آقای شهنازی ) یکی دیگه از دوستان داییم به همراه خونواده ی محترمشون برای شب نشینی تشریف بیارن . تا ساعت یک نیمه شب اونجا دور هم خوش بودیم :)
- جمعه ۹۴/۰۲/۰۴