دوست داشتنی های فراموش شده ...
يكشنبه, ۱۲ آذر ۱۳۹۱، ۰۸:۳۰ ق.ظ
+ شده یه وقتایی حس کنی که روی وسایلت خاک نشسته باشه ؟ اونوقت با سر انگشتت دستی بهش بکشی و ردی به جا بذاری ! ولی تو در اون لحظه به ردی که روی فراموشی کشیدی نگاه نمیکنی ! نگاهت به انگشتته ! به انگشتی که حالا به خاک نشسته ....
بعد میری دستمال گردگیریُ میاری و خیلی راحت میشینی کنار دوست داشتنی هات و خوب خاک هاشُ پاک میکنی !
.
.
این روزها شاید منم نشستم کنار دوست داشتنی های خاطراتم ...
دوست داشتنی هایی که فراموش شده ن ...
دیدم که به خاک فراموشی نشستن ! گردگیریشون کردم و باز تازه شدن . برق میزنن و من از دیدنشون لذت می برم ...
اما یه کاریُ انجام نمیدم ... !!!
من نمیخوام در این یه مورد ، خاکی که به سرانگشت خیالم نشسته رو با هیچ آب و شوینده ای بشورم .
میخوام برای همیشه داشته باشمش تا هیچ وقت یادم نره که بعضی خاطرات رو نباید هیچوقت فراموش کرد ....
- يكشنبه ۹۱/۰۹/۱۲