کمی آهسته تر لطفا ...
پریشب برای اولین بار توو محرم امسال رفتیم مسجد محل مادری . تقریبا همه بودن . مراسم به خوبی پیش میرفت و منم تو حس و حال هوای دل خودم بودم ... تا اینکه حاج آقا رفت بالا منبر .
تازه کاره . به گمونم اولین سال کاریش بوده . حرفاش جالب بود . مثل اونایی نبود که وقتی میرن اون بالا می شینن مردم رو از بالا نگاه میکنن . چیزی شبیه به فرشته ها می شن و ما هم آدمهای گناهکار ... هنوز یاد نگرفته حرفهایی که با یه بار بالا رفتن گفته رو میتونه به شش قسمت تقسیم کنه و هر شب یه بخش رو بگه ... هنوز حرفاش ساده و صمیمی و قابل درک ...
ولی این بنده ی خدا یا نمیدونه و یا تا حالا کسی این نقد رو براش نداشته که حاجی کمی شمرده شمرده تر حرف بزن . به خدا ما فرار نمی کنیم ... نمیدونم واقعا مدل حرف زدنش اینه یا شاید کلی ایده و حرف تو سرشه که میخواد همه رو یکجا برامون تشریح کنه !!!!
ولی با این حال همه تا آخر سخنرانیش موندن وقتی صلوات آخر رو فرستاد همه با هم از جاشون بلند شدن و از مسجد خارج شدن . خداییش تا حالا این همه انسجام رو یکجا ندیده بودم . حتی تو مسجد محل مادری ....
ایکاش یکی از بنده های خدا پیدا بشه و بره بهش یه گوشزدی کنه ! اگر حرفاش شمرده شمرده تر بیان شه مطمئنم تاثیر بیشتری داره ...
+ حالا احتمالا امشب هم میریم ! امیدوارم کمی تغییر کرده باشه :)
+ مردم تا اینُ تایپ کردم :(((((((( ! یکی بیاد بهم توضیح بده چرا با این تکنولوژی تازه وارد به دنیای من نمیشه موضوع مطلب ُ تیک دارش کرد ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
+ یعنی واقعا سرعت ای دی اس الم تو حلقم . لامذهب داره می ترکونه :) ! واقعنی میگماااااااااا
.
.
.
+ دوباره نوشت آوا
اینم مکافاتی که من برای تایپ مطالب دارم :دی
هیمممممممم
- دوشنبه ۹۱/۰۸/۲۹