MeLoDiC

کو وزیر بهداشت ... :: کافه ی خیابان هفتم

کافه ی خیابان هفتم

... به صرف یک فنجان چای

کافه ی خیابان هفتم

... به صرف یک فنجان چای

کافه ی خیابان هفتم

♥ روزمرگیهای متولد جوزا (سابق) ♥
..
....
اینجا می نویسم ...
گاهی از خودم ...
و گاه از آنچه که می بینم و می شنوم ...
......
....
..

خدا را چه دیدی ؟
شاید روزی
در کافه ای دنج و خلوت
این کلمه ها و نوشته ها
صوت شدند ...
برای گوشهای "تو"
که ! روی صندلی ...
رو به روی من نشسته ای
و برای یک بار هم که شده
چای تو سرد می شود
بس که خیره مانده ای
به "من "... (کپی)
....
......
..
داری در خیابان راه می روی
یا در یک مهمانی هستی
یا اصلا" تنها هستی
و بعد یک دفعه کَند و کاو میکنی
در چشم های کسی نگاه میکنی
و ناگهان می فهمی که این
می تواند شروع چیزی بزرگ باشد

پیام های کوتاه
بایگانی

کو وزیر بهداشت ...

چهارشنبه, ۲۶ مهر ۱۳۹۱، ۰۹:۲۷ ق.ظ



تو چهره این پرستار چه آرامشی موج میزنه :( خوش بحالشون .  

یه نیروی جدید دادن به بخشمون . با حکم بهیار ! آقاست . از وقتی ایشون اومده تو بخش به عنوان یه پرستار اصلی محسوب میشه و تو هر شیفتی که باشه یه نیروی اصلی رو آف میکنن . در صورتیکه این آقا هیچ کاری بلد نیست . نه دارو دادن ! نه ویزیت رفتن ! نه کاردکس کردن ! نه رگ گیری ! نه هیچ و هیچ و هیچ ... باید راه براه براش توضیح بدیم این کارو کن و اون کارو کن . از همه بدتر اینکه گفتن ایشون نباید گزارش هم بنویسن ! کی مسئوله ؟ دیگه حسابی اعصاب همه بهم ریخته . اینم از نیرو دادنشون .... 

دیروز عملا دو نفر پرستار تو بخش بودیم ! بخش ظاهرا خوب بود ولی یهویی در مورد یه بیماری به تشخبص قطعی رسیدن و این شد شروع یک شیفت بسیار پر تنش ! 





  • چهارشنبه ۹۱/۰۷/۲۶
  • ** آوا **

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">