MeLoDiC

شاه بیت غزلهایم ... :: کافه ی خیابان هفتم

کافه ی خیابان هفتم

... به صرف یک فنجان چای

کافه ی خیابان هفتم

... به صرف یک فنجان چای

کافه ی خیابان هفتم

♥ روزمرگیهای متولد جوزا (سابق) ♥
..
....
اینجا می نویسم ...
گاهی از خودم ...
و گاه از آنچه که می بینم و می شنوم ...
......
....
..

خدا را چه دیدی ؟
شاید روزی
در کافه ای دنج و خلوت
این کلمه ها و نوشته ها
صوت شدند ...
برای گوشهای "تو"
که ! روی صندلی ...
رو به روی من نشسته ای
و برای یک بار هم که شده
چای تو سرد می شود
بس که خیره مانده ای
به "من "... (کپی)
....
......
..
داری در خیابان راه می روی
یا در یک مهمانی هستی
یا اصلا" تنها هستی
و بعد یک دفعه کَند و کاو میکنی
در چشم های کسی نگاه میکنی
و ناگهان می فهمی که این
می تواند شروع چیزی بزرگ باشد

پیام های کوتاه
بایگانی

شاه بیت غزلهایم ...

يكشنبه, ۲۶ شهریور ۱۳۹۱، ۰۳:۳۹ ب.ظ

امشب مهمان من است ...

ماه را میگویم 

همچون دخترکان زیبارویی که چهره در پشت نقاب پنهان کرده اند 

گاهی نقاب از چهره به کناری میزنند تا دل دلدار را بلرزانند 

و یا لحظاتی که چشمان خمارشان حرفها برای گفتن دارد 

درست همانند آن زمانها 

از لا به لای چین های بهم پیوسته ی حریر اتاق با مهربانی نگاهم میکند ... 

حتی کمی مهربان تر ... 

آرام تر از هر نسیمی نوازشم میدهد 

و باز کمی آن طرف تر از نگاه من در پهنای پرده پنهان میشود ! 

اما من ، مشتاق بودنش هستم و داشتنش ... 

آرام ! خیلی آرام تر از خودش سرک میکشم ... به تنهایی اش ! 

از پس نم چشمانم می بینمش ... 

آنجاست ! با همان نجابت بی نظیرش ...

 با همان حس خوب "مطلق بودن " ! 

امشب چراغ شب برای من است . 

* آوا

دلم ... شاه بیت غزلهایم !



  • يكشنبه ۹۱/۰۶/۲۶
  • ** آوا **

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">